فرا رسیدن دهم ذی الحجه، عید سعید قربان، روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی را حضور تمامی مسلمانان جهان، هموطنان عزیز و بویژه شما اعضای محترم پارسی بلاگ، از طرف خودم و کلیه همکارانم در گروه "سروش دل" تبریک و تهنیت عرض نموده و لحظاتی خوش و شادمانه را برای یکایک شما عزیزان آرزومندیم.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (9)
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 90/8/15 :: ساعت 10:0 صبح )
انتظارم میکُشد، یادی ز ما کن یا حسین
درد هجران را به وصل خود دوا کن یا حسین
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (6)
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 90/8/15 :: ساعت 9:0 صبح )
مداد
پسرک پرسید: پدر بزرگ درباره چه می نویسی؟
پدربزرگ پاسخ داد: درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، تو هم مثل این مداد بشوی ! پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید : اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام ! پدر بزرگ گفت : بستگی داره چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که اگر به دستشان بیاوری، برای تمام عمرت با دنیا به آرامش می رسی : صفت اول : می توانی کارهای بزرگ کنی، اما هرگز نباید فراموش کنی که دستی وجود دارد که هر حرکت تو را هدایت می کند. اسم این دست خداست، او همیشه باید تو را در مسیر اراده اش حرکت دهد. صفت دوم : باید گاهی از آنچه می نویسی دست بکشی و از مداد تراش استفاده کنی. این باعث می شود مداد کمی رنج بکشد اما آخر کار، نوکش تیزتر می شود ( و اثری که از خود به جا می گذارد ظریف تر و باریک تر) پس بدان که باید رنج هایی را تحمل کنی، چرا که این رنج باعث می شود انسان بهتری شوی. صفت سوم : مداد همیشه اجازه می دهد برای پاک کردن یک اشتباه، از پاک کن استفاده کنیم. بدان که تصحیح یک کار خطا، کار بدی نیست، در واقع برای اینکه خودت را در مسیر درست نگهداری، مهم است. صفت چهارم : چوب یا شکل خارجی مداد مهم نیست، زغالی اهمیت دارد که داخل چوب است. پس همیشه مراقب باش درونت چه خبر است.
ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (3)
نویسنده متن فوق: » mohsen_f ( شنبه 89/8/29 :: ساعت 5:37 عصر )
آیا میدانستید ؟ !
(قسمت 21)
آیا میدانستید که.... ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (6)
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 89/8/29 :: ساعت 11:28 صبح )
سلام بر همه شما اقایون وخانومهای پارسی بلاگ
با اجازه خانم دکتر ...
از طرف خودم ومستانه وهمه بروبچ سروش دل روزعرفه وعید قربان را میخوام تبریک بگم
عیدتون مبــــــــــــــــــــــارکـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــباد
رازعشق شقایق
شقایق گفت با خنده ؛ نه تب دارم ، نه بیمارماگر سرخم چنان آتش ، حدیث دیگری دارم ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » iman_karami ( سه شنبه 89/8/25 :: ساعت 10:8 صبح )
»» چرا آخه چرا ؟!
چرا آخه چرا ؟
1. چرا
تو خونه 40متری ال سی دی 52 اینچی میذارن؟
2.چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع ها به هم رحم نمیکنن؟
3. چرا تو شهروند چشم میدوزن به سبد همدیگه؟
4. چرا از تو ماشین ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (یک)
نویسنده متن فوق: » iman_karami ( سه شنبه 89/8/25 :: ساعت 9:51 صبح )
»» اگر.....
نوشته ای از :اِرما بومبک
######################
اگر می توانستم یک بار دیگر به دنیا بیایم کمتر حرف می زدم و بیشتر گوش می کردم
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت می کردم حتی اگر فرش خانه ام کثیف و لکه دار بود و یا کاناپه ام ساییده و فرسوده شده
در سالن پذیرایی ام ذرت بو داده می جویدم و اگر کسی می خواست که آتش شومینه را روشن کند نگران کثیفی خانه ام نمی شدم
پای صحبتهای پدر بزرگم می نشستم تا خاطرات جوانی اش را برایم تعریف کند و در یک شب زیبای تابستانی پنجره های اتاق را نمی بستم تا آرایش موهایم به هم نخورد ، شمع هایی که به شکل گل رز هستند و مدتها بر روی میز جا خوش کرده اند را روشن می کردم و به نور زیبای آنها خیره می شدم
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم که بر روی لباسم نقش می بندند
با تماشای تلویزیون کمتر اشک می ریختم و قهقهه خنده سر می دادم و با دیدن زندگی بیشتر می خندیدم
هر وقت که احساس کسالت می کردم در رختخواب می ماندم و از اینکه آن روز را کار نکردم فکر نمی کردم که دنیا به آخر رسیده است
هرگز چیزی را نمی خریدم فقط به این خاطر که به آن احتیاج دارم و یا اینکه ضمانت آن بیشتر است . به جای آنکه بی صبرانه در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم هر لحظه از این دوران را می بلعیدم چرا که شانس این را داشته ام که بهترین موجود جهان را در وجودم پرورش دهم و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم
وقتی که فرزندانم با شور و حرارت مرا در آغوش می کشیدند هرگز به آنها نمی گفتم : بسه دیگه حالا برو پیش از غذا خوردن دستهایت را بشور ، بلکه به آنها می گفتم دوستتان دارم
اما اگر شانس یک زندگی دوباره به من داده می شد هر دقیقه آن را متوقف می کردم ، آن را به دقت می دیدم ، به آن حیات می دادم و هرگز آن را پس نمی دادمادامه مطلب...
نوشته های دیگران (2)
نویسنده متن فوق: » mohsen_f ( سه شنبه 89/8/25 :: ساعت 1:15 صبح )
»» آیا میدانید که ....
آیا می دانید که ...
آیا میدانستید گوش جیرجیرک روی پاهایش است ؟ ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (بدون)
نویسنده متن فوق: » mohsen_f ( سه شنبه 89/8/25 :: ساعت 1:7 صبح )
»» برهنه خوشحال
برهنه خوشحال
پاسبان مردی به راهی دید و گفتا کیستی ؟
گفت : فردی بی خیال و فارغ و آزاده ام
گفت : از بهر چه می رقصی و بشکن می زنی ؟ گفت : ادامه مطلب...
نوشته های دیگران (یک)
نویسنده متن فوق: » mohsen_f ( دوشنبه 89/8/24 :: ساعت 2:24 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]