خدا می داند، ولی ...
آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد
و نه می شود سر شخصی را کلاه گذاشت
آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از یک جلسه امتحان مدرسه هم کوچکتر بود!
... و آن روز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود
سوالی که بیش از یکبار نمی توان به آن پاسخ داد
خدا کند آن روز که آخرین زنگ دنیا میخورد، روی تخته سیاه قیامت
اسم ما را در لیست خوب ها بنویسند
خدا کند حواسمان بوده باشد و زنگهای تفریح
آنقدر در حیاط نمانده باشیم که حیات را از یاد برده باشیم
خدا کند که دفتر زندگیمان را زیبا جلد کرده باشیم
و سعی ما بر این بوده باشد که نیکی ها و خوبی ها را در آن نقاشی کنیم
و بدانیم که دفتر دنیا چرک نویسی بیش نیست
چرا که ترسیم عشق حقیقی در دفتری دیگر است
بانو دوباره ذکر تو و فاطمیه شد
من مانده ام که با چه برابر بخوانمت بانو خدا یکی،تو یکی،اصلا از چه رو باید که مریم،آسیه،هاجر بخوانمت؟! دخت نبی و همسر مولا گمان کنم زیباترست امّ پیمبر بخوانمت تا ادعای ابتر این قوم رو کنم با آیه آیه سوره ی کوثر بخوانمت رنگ رخت کبودیِ یک یاس حک کنم یا بال و پر شکسته کبوتر بخوانمت؟! کوچه...فدک...اراذل و اوباش...مادرم!!! با اشک های چشم حسن،تر بخوانمت "بازو"ی مرتضی،"درِ"خیبر شکن بُدی حالا فتاده "دست"،پسِ "در" بخوانمت محسن سپر برای تو و تو به پشت در اینجا سزاست فاطمه سنگر بخوانمت تنها به پشت در،لگد و میخ وبعد از آن... من ناگزیر لاله ی بستر بخوانمت بانوی آب و آینه بگذار بگذرم با یک اشاره بانوی "آذر" بخوانمت امروز "رهگذر" دگر از پا،نفس فتاد بانو مدد بده که مکرر بخوانمت بانو اجازه هست که مادر بخوانمت؟! این فاطمیه با دل مضطر بخوانمت؟!
معصومیت مادرم عصمت خداوند بود، حتی زمین هم رخصت می گرفت . عاشقش بودم مثل هر کودک دیگر .
اما مادرمان فاطمه بود . آب، آسمان، حتی خشت و گل خانه هم اورا می شناخت . افتخار غلامیش را جبرئیل به دوش می کشید .
مادرم فاطمه بود . بارها سنگ آسیاب را دیده بودم که حیای دستان مادرم شرمگینش کرده بود، حتی خستگی هم به چشمان مادرم می نازید . جدم رسول خدا را روزهاست، ندیده ام و مادرم فاطمه دلتنگ اوست . می ترسم! اما نمی دانم چرا؟ گویی نحوست و شومی، مردم خانه های اطراف را بلعیده . پدرم خسته، خسته، خسته تر زانوانش را به آغوش کشیده . می ترسم! مادر می ترسم . نمی دانم خسته بودم یا بر روی زانوان اسماء خوابم برد که به ناگه غبار و دود و آتش دلم را پریشان کرد . فاطمه افتاده بود، یاعلی، می گفت . مادر من دختر لولاک است .
اما انگار جسارت زمان جان گرفته بود و تازیانه به صورت می کوفت . مادرم افتاده بود و ضجه هایش زیر دست و پا از هم پاشیده وعلی . . . مادرمن افتاده بود و دیگر ندیدمش، خنده هایش مرد و مادر هجده ساله ام به خزان نشست، و دیگر هیچ وقت، راستی قامتش را ندیدم . من آرزومند آغوش بودم، اما نه با یک دست، دلم می خواست با هردو دستانش صورتم را به آغوش بگیرد و به وحشتم پایان دهد . اما آن لحظه که دوباره چشمانش جان گرفت، گفت:
علی چه شده؟ عمامه به سر داشت؟
برادرم، حسن، مرد کوچک من زیر پهلویش گم بود . اما مرد بود . من کوچک می دویدم و می دویدم، کوچه شاهد بود، چه قدر دویدم، چه قدر علی گفتم و فاطمه . اما افتادن من و فاطمه و علی همان و خاک به چشم من شدن همان . پدر من علی بود، مردی که نه در بند می گنجید، نه اسارت نامش را لکه دار می کرد . اما آن روز دست بسته ی پدر بود و حنجره ی سوخته ی مادرم و مادر من فاطمه بود .
«صولت علی آویزه ی گردنش بود»
همین سخن بس بود که فاطمه را بشوراند . در و دیوار خود آن جا بود که آن لحظه درد مرد و استخوان شکسته از هم پاشید و فاطمه می رفت، ولی او غبار کوچه ی بنی هاشم چادرش را می بوسید . نمی دانم صدای مادرم بود یا خشم خدا در حنجری فاطمه، که:
سوگند به نامش که اگر علی را رها نکنید، دنیا را ویرانه سازم .
آن گاه انقلاب دیوار مسجد بود که شهادت می داد .
- سلمان نگذار که فاطمه آشوب کند، که اگر او بخواهد قیامت بر پا کند .
مادرم فاطمه بود که با علی شکوه به نزد جدم رسول خدا برده بودند .
- خدایا این جماعت علی را بی کس یافته اند و قصد جانش کرده اند .
مادرم به خانه آمد اما چه آمدنی . از پا افتاد . همه ی دردهایش سرباز کرده بود و دیگر دستانش را دستی نبود . گوشه ی خانه ای که درونش دل سوخته بود، من بودم و روان کوچک خانه ی علی و فاطمه .
نگاه من بود و اشک های مادرم . من کودکی بیش نبودم و می ترسیدم .
و آخر این ترس، داستان یتیمی را به شانه هایم نشاند . فاطمه چشم بست و دیگر من پی حسن می دویدم . اما به آستان در نرسیده فرو ریختم و خاکستر گوشه و کنار در به آغوشم کشید . حسن می دوید و حسین مویه کرد .
- علی جان بیا . . . علی جان بیا .
صورتم خیس بود و می سوخت، ولی علی را می دیدم . شاید پا برهنه بود، اما افت و خیزش را می دیدم . پهنای صورتش در ناله غرق بود و می لرزید و خون گریه می کرد .
فاطمه را صدا زد . ام ابیها خواند، صدیقه خواند، طاهره خواند، بتول خواند، زهرا خواند، خواند . . . خواند خواند . . . .
« و مادر من فاطمه بود»
---------------
پیام سروش دل :دهه فاطمیه ایام شهادت مادر سادات را به امام عصر (عج) وسادات عزیز وهمه دوستداران ولایت وامامت تسلیت عرض میکنیم
«من راجع به حضرت صدیقه علیهاالسلام خودم را قاصر میدانم ذکری بکنم فقط اکتفا میکنم به یک روایت که در کافی شریف است و با سند معتبر نقل شده است؛ و آن روایت این است که حضرت صادق علیهالسلام میفرماید: «فاطمه علیهاالسلام بعد از پدرش هفتاد و پنج روز زنده بودند، در این دنیا بودند و حزن و شدّت بر ایشان غلبه داشت؛ و جبرئیل امین میآمد خدمت ایشان و به ایشان تعزیت عرض میکرد و مسایلی از آینده نقل میکرد.»(1)
ظاهر روایت این است که در این هفتاد و پنج روز مراودهای بوده است؛ یعنی رفت و آمد جبرئیل زیاد بوده است... البته آن وحی به معنای آوردن احکام، تمام شد به رفتن رسول اکرم....
در هر صورت، من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کردهاند: ـ با این که آنها هم فضایل بزرگی است ـ این فضیلت را من بالاتر از همه میدانم که برای غیر انبیا: آن هم نه همه انبیا، برای طبقه بالای انبیا و بعضی اولیایی که در رتبه آنهاست، برای کسی دیگر حاصل نشده». (امام خمینی، 11/12/64) (2) ادامه مطلب... ادامه مطلب... بنام تنها متحول کننده احوال شاد باشید در این عید و در این سال جدید وهم پیامهای تبریک سال نو وهم تولد مرا زحمت کشیده به نام خالق یکتای نــوروز و بهــار با تقدیم گرم ترین سلام و درودی عیدانه حضور یکایک شما دوستان گرامی و با آرزوی اینکه با روحیه ای بانشاط و انگیزه ای هر چه تمامتر روزهای خوب و دلپذیر آغاز سال نــو و بهار باشکوه طبیعت رو پذیرا باشید. تو این روزهایی که خیلی زود داره به شب میرسه و با شتابی غیرقابل وصف از دیوار شب عبور می کنه تا خودش رو به آخرین منزل سال پیوند بزنه، انگار که با یک شمارش معکوس دفتر ایام سریعتر از قبل دارن ورق میخورن تا طومار سال 90 پیچیده بشه و نــوروز 91 خودنمایی کنه. چراکه همه ما ایرانیان با بهانه یا بی بهانه در تدارک هستیم تا آهنگ طبیعت و بهار رو با آمدن نوروز باستانی در وجودمان طنین انداز کنیم و فصل زیبای دیگری از زندگی رو با یمن و خجستگی جشن بگیریم. ای خدای مهربان بوی باران ، بوی سبزه، بوی خاک خلوتِ گرم کبوترهای مست نرمنرمک میرسد اینک بهار خوش بهحالِ چشمهها و دشتها خوش بهحالِ جام لبریز از شراب خوش بهحالِ آفتاب ای دلِ من گرچه در این روزگار گر نکوبی شیشه غم را به سنگ فریدون مشیری
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( شنبه 91/1/19 :: ساعت 11:4 صبح )
در فصل بهار، میلیون ها نفر دنبال راه چاره ای برای رهایی از آلرژی و علائم آن یعنی عطسه، آب ریزش بینی و چشم، سوزش چشم ها، خارش و احتقان ریه ها هستند. همه این علائم در اثر واکنش شدید سیستم ایمنی بدن به مواد آلرژی زا مثل گرده گل ها و گیاهان به وجود می آیند. در طی فصل بهار گرده گیاهان در هوا پخش می شود و باعث ایجاد آلرژی در افراد می گردد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( دوشنبه 91/1/14 :: ساعت 1:28 عصر )
مژده ای دل که دگر باره بهار آمده است
خوش خرامیده و با حسن و وقار آمده است
به تو ای باد صبا می دهمت پیغامی
این پیامی است که از دوست به یار آمده است
آرزویی است که از دوست به یار آمده است
به نام آفریدگار بهار و زیبائی هایش
سلام بر بهار، سلام بر بنفشه های رنگارنگ و عطرآگین
و سلامی جانانه تقدیم به شما دوستان ارجمند در گروه پارسی بلاگ وبازدید کنندگان "سروش دل"
اینک؛ نوروزی دوباره، سالی نو، بهاری دیگر و جلوه ای شکوهمند از قدرت لایزال الهی،
تجدید حیات زیبای طبیعت و نوید دیگری به استمرار عمر را تجربه می کنیم
سال 1391، سالی از جنس اژدها (نهنگ)، نمادی از نیرو و شور و نشاط زندگی
که امروز چهاردهمین روز از اون رو در پیش رو داریم
چه زیباست که پنجرهی دلمان را به سوی بهار شورانگیز بگشاییم
و در غوغای جوانی روزگار و سخاوت گلهای رنگارنگ، طعم شیرین زندگی را جاودانه بپنداریم
از طرف خودم و سایر همکارانم در سروش دل
مجددا سال نو رو به یکایک ایرانیان و شما دوستانی که تابحال در خدمتتون بودیم
و همینطور عزیزانی که از وبلاگ ما بازدید داشته اید , تبریک و تهنیت عرض می کنم
امیدوارم حال همگی شماها خوب باشه، هیچگونه کسالتی نداشته باشید
و سالی سرشار از سعادت، برکت و معنویت را آغاز کرده باشید
انشاالله که از تعطیلات نوروز نهایت استفاده رو برده باشید
و سال 91 رو با شادمانی هرچه بیشتر شروع کرده باشید
عید دیدنیها، احیانا مسافرتهای نوروزی و سیزده بدر رو با خاطراتی خوش و لذت بخش گذرونده باشید
با خونه تکونی دلهاتون با طبیعت همگام شده باشید
هفتسین زندگیتون رو با زیباترین ایده آل ها چیده باشید
صفای عید و طراوت بهار رو در دلهاتون نگه داشته باشید
از ماهی های قرمز تنگ بلورتون دل نبریده باشید
دعا برای تمام کسانیکه دوستشون دارید و دوستتون دارند رو در زمان تحویل سال از یاد نبرده باشید
روزهای بانشاط، سازنده، پرانرژی و سراسر امید رو در پیش رو داشته باشید
و سالیان سال زنده و شاد و سربلند باشید
آرزو دارم که این سال جدید
سالی توام با موفقیت، سلامتی و شادکامی برای همه شما عزیزان باشه
به تمامی آرزوها و خواسته های دست یافتنی تون برسید
و گرمی نفس هاتون سازنده ی آینده ای درخشان و لبریز از کامیابی های شیرین باشه
خداوند سبحان و مهربان را همواره شاکریم از اینکه فرصتی دوباره بما عطا کرد
تا طعم شیرین لحظه لحظه های فصلی دیگر از زندگی را تجربه کنیم
در کنار هم لحظات ارزشمند عمر را غنیمت شماریم و گوهر باهم بودن را قدر بدانیم
و در انتظار آینده ای دلنشین، همواره امیدوار، پرتلاش، شاد و صمیمی باقی بمانیم
با عرض تقدیر و تشکر از تمام دوستان و همراهانی که در این ایام محبت کردند
و با ایمیل های زیباشون وکامنتهای محبت آمیزشان وپیامهای خصوصی در پیام رسان که حدود 1350تا میشد بنده رو مورد لطف قرار دادند
و عرض عذرخواهی از اینکه بعلت تعدد پیامهای دریافتی و در سفر بودن اینجانب،
امکان پاسخگویی به تک تک پیامها فراهم نشد
از همینجا دست همگی شماها رو می بوسم، و در این سال جدید
توفیق روزافزون رو در تمام مراحل زندگی براتون آرزو می کنم
امیدوارم ادامه روزهای زندگیتون رو با شادی هرچه بیشتر سپری کنید
مثل لحظه ای که بـاغ در ترنـم ترانـه غرق در شکـوفه می شود؛ روزگارتـان بهـاری
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( دوشنبه 91/1/14 :: ساعت 12:44 عصر )
پس شاکرانه سپاس باد آن خدای مهربان را که زمین و زمان و گردش فصول را اینگونه زیبا آفرید. بهار آغاز می شود، به زیبایی پرواز یک کبوتر، به لطافت باز شدن غنچه های گل سرخ و به امید حضور هر آنچه برکت و نعمت است و اینک نسیم سرمست بهار، سبکبال، معطر و خندان به این سو و آن سو دامن می کشد و به شما دوستان همیشگی و همه آنانی که دوستشان داریم سلام میکند، عشق دلهای پاک را نثار همنوعان میکند و آنگاه در نهایت محبت و سرافرازی سرود نیایش دل را چنین میخواند:
یا مقلب القلوب والابصار
ای خدای دگرگون کننده دلها و دیده ها
یا مدبر اللیل والنهار
ای تدبیر کننده روز و شب
یا محول الحول والاحوال
ای دگرگون کننده حالی به حال دیگر
حول حالنا الی احسن الحال
حال ما را به بهترین حال دگرگون کن
سال 90 بهر تقدیر در حال سپری شدنه و با تمام فراز ونشیب ها، تلخی ها وشیرین کامیها و خاطرات خوب و بدش در حال پیوستن به تاریخه که امیدوارم بتونید با یک حس خوب، تن و جانتون رو با انرژی های مثبت نوروز 91 جلا دهید و بهار دل انگیز طبیعت را مشتاقانه و فارغ از هرگونه نگرانی با تمام زیبایی هاش به خونه های باصفای دلتون مهمون کنید ...
در آستانه فرا رسیدن نوروز 1391، خوشحالیم که این توفیق را داریم تا باز هم در پیشگاه شما تبریک گوی آمدن بهار باشیم و به میمنت فرا رسیدن نـــوروز، صمیمانه ترین شادباش ها را حضور یکایک شما بزرگواران در "سروش دل" تقدیم نموده و از صمیم قلب آرزو کنیم که سال جدید برای تمام هموطنان ارجمندی که در ایران و چه در هر کجای این کره خاکی سکونت دارند، مخصوصاً یکایک شما عزیزانی که مارا همراهی کردید سالی پرخیروبرکت و سرشار از موفقیت، کامیابی و بهروزی باشد. سالی سراسر عشق و دوستی، سالی پر از لحظه های خوش، اتفاقات خوشایند و آینده ساز و با این امید که در جشن زیبای نوروز، بر سر سفره های هفت سین به یاد آنان که هفت سین زندگیشان حتی سیبی برای سرخی ندارد و سبزه ای برای سبزی و جیبشان از سکه های طراوت تهی است نیز باشیم و در دعاهایمان همواره سعادتمندی همنوعانمان را از او که گستراننده سفره این جشن بزرگ طبیعت است آرزو کنیم
حلول سال نو پیشاپیش بر همگی مبارک
و هر روزتان شادمانه چون نوروز
امیدوارم لحظات شادمانه، زیبا و باشکوهی در خاطرات همگی شما دوستان ارجمند ترسیم شود و سالی پربار و سراسر کامیابی را در پیش رو داشته باشید.
پروردگارا در این روزهای پایانی سال 90،
به خواب دوستانم آرامش،
به بیداریشان آسایش،
به زندگیشان نشاط،
به عشقشان ثبات،
به عهد و مهرشان وفا،
به عمرشان عزت،
به رزقشان برکت
و به وجودشان صحت،
عطا بفرما.
آمین یا رب العالمین
با آرزوی بهترین شادباش ها
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 90/12/28 :: ساعت 9:22 صبح )
تو را شکر میکنم که هنوز فرصت مرا تمام نکردهای و به این سال جدید واردم ساختهای.
میدانم غفلتها و کوتاهیها و گناهان سال گذشتهام در دفتر آسمانی ثبت شده است،
زیرا که تو بهتر و بیشتر از من از آنها خبر داری و مرا مهلت دادهای تا بهتر از گذشته تو را خدمت و اطاعت و بندگی نمایم،
زیادتر معرفت تو را حاصل کنم، بیشتر رو به کمال روم و بهتر رضایت تو را بجویم.
یاریام ده تا کمتر دل در گرو این جهان بندم و خود را هر روز بیش از پیش از قید و بند آن رسته، وجودم را برای ملکوت تو آماده سازم.
این خدای مهربان ، گناهان و غفلتهای گذشتهام را بیامرز
یاریم کن در این سال جدید در خدمت و اطاعت تو فعالتر و جدیتر باشم و فرصت باقی را از کف ندهم.
به همه دوستانم سلامتی و شادی عطا فرما و سال جدید برای آنها زیباترین و بهترین لحظات عمرشان قرار ده.
دعایم این است که سال جدید که را بر تمامی ابناء بشر مبارک فرمایی
عطا فرما که بغض و حسد و کینهجویی و جنگ و برادرکشی از بین ملل برچیده شود و بجای آن صلح و محبت در همه جا حکمفرما گردد.
دعایم این است که در این سال جدید برکات آسمانی و زمینی تو بر تمامی جهان ببارد
و جمیع بندگانت در آسایش روحانی و جسمانی تو را پیروی و اطاعت و عبادت نمایند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( پنج شنبه 90/12/25 :: ساعت 7:48 صبح )
شاخههای شسته، بارانخورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رفص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ دانهها و سبزهها
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
خوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به ناز
جامه رنگین نمیپوشی به کام
باده رنگین نمیبینی به جام
نُقل و سبزه در میان سفره نیست
جامت از آن میکه میباید تُهیست
ای دریغ از تو اگر چون گُل نرقصی با نسیم
ای دریغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دریغ از ما اگر کامینگیریم از بهار
هفترنگش میشود هفتاد رنگ
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( دوشنبه 90/12/22 :: ساعت 2:59 عصر )
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » دکتر سارا ( یکشنبه 90/12/21 :: ساعت 11:47 صبح )
سال جدید
سال نو مبارک
روز پزشک گرامیباد
رمضان...
میلاد نور مبارک.......
اس ام اس ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
27رجب عید مبعث پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک
اشیایی پرکاربرد که کثیفتر از کاسه توالت هستند!
7 نکته درباره آلرژی
4 قانون در مصرف دارو
[عناوین آرشیوشده]