تصمیم......
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد.اگر شما از اعماق قلبتان
تصمیم به انجام کاری بگیرید میتوانید آن را انجام بدهید .
مانع "ذهن" است . نه اینکه شما یا یک فرد، کجا هستید .
اگر قـدر ثانیـههای بدون بازگشت را میدانستید و از قلـههای
باشکوه موفقیـت چیـزی شنیده بودید،هیـچ گاه...برای در چالـه
مانده ، چـاه را توصیـف نمی کردید...
تصمیم با شماست ماندن یا رفتن ؟!؟!؟!
انتظار...........
به دنبال تو می گردم
تو ای تنها ترین سردار فتح قلب ویرانم
تو ای شهزاده ی خوشبخت کاخ حسرت جانم
تو ای زیباترین پروانه ی بی تاب شمع قلب سوزانم
به دنبال تو می گردم
که شاید چشم هایم را به چشمانت بدوزم
تا نگاه خواهش دل را عیان سازم
که شاید دست هایم را به دامانت بیاویزم
و عشق خویش را با یک صدای لرزش ماتم بیان سازم
به دنبال تو می گردم
که قدری از حصار این جهان بیرون رویم
و ساغری از باده ی آتش به کام یکدگر ریزیم
که قدری از فراز عشق بالاتر رویم
و درد را غم زار دل سازیم
که قدری محو در چشمان هم باشیم...
شاید این مطلبو خونده باشید و براتون تکراری باشه اما اینو به خاطر کسی زدم که حق زیادی به گردنم داره و الان خیلی خیلی ازم دوره و چندین ساله که ندیدمش ، اون تو روزای سختی که تو زندگیم داشتم خیلی از نظر روحی کمکم میکرد و از نظر روانی واقعا وقتی باهاش حرف میزدم آرامش داشتم اون یه دکتر خیلی ماهر تو رشته روانشناسی بود و الان تو یکی از معتبرترین دانشگاههای دنیا داره تدریس میکنه امیدوارم هر کجا که هست همیشه سالم و موفق و پیروز باشه .
بهترین باش........
اگر نمی توانی بلوطی بر فراز تپه ای باشی،بوته ای در دامنه ای باش،
ولی بهترین بوتهای باش که در کناره راه میروید.
اگر نمیتوانی بوتهای باشی،علف کوچکی باش و چشمانداز کنار شاه راهی
را شادمانهتر کن.......
اگر نمیتوانی نهنگ باشی، فقط یک ماهی کوچک باش،
ولی بازیگوشترین ماهی دریاچه!
همه ما را که ناخدا نمیکنند، ملوان هم میتوان بود.
در این دنیا برای همه ما کاری هست کارهای بزرگ،
کارهای کمی کوچکتر و آنچه که وظیفه ماست،
چندان دور از دسترس نیست.
اگرنمیتوانی شاه راه باشی،کوره راه باش،
اگر نمیتوانی خورشید باشی، ستاره باش،
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند.
هر آنچه که هستی، بهترینش باش..........
این جمله رو همیشه میگفت .... یادش به خیر
صبح
با زمزمههاى نارنجىِ قنارى
از بستر خواب برخاست
روز
شکوفهى لبخند خود را
به جهان هدیه کرد
هلهلهاى در آسمانها طنین انداخت
زمان دفتر خاطرات خود را باز کرد
که این روزِ طلایى را یادداشت کند
قلبِ زمین چنان طپید
که یک حادثه
یک ناگهان
به بزرگى عشق اتفّاق افتاد
اوّلین نفسهاى کودکى بر پهنهى هستى جارى شد
که چهرهاش آینهدار تجلّى خدا بود
آسمان، آبىتر از همیشه
زمین، سبزتر از همیشه
باران، پیوند آسمان به زمین
جاهلیتِ حجاز در آستانهى زوال
تیرگى مغلوبِ روشنایى
عدالت، مولودِ قداستِ خاک
او آمد
پیامآور روشنایىها
بشارتِ چندین هزار سالهى خدایان
که در خاک، پنهان زیسته بود
چه انقلابِ شگرفى
در جانِ ذرّات عالم برپا شد
کودکى پا به عرصهى هستى گذاشته است
که تمامى ذرّات هستى برایش لالایى مىخوانند
اعجاز در بند بندِ انگشتانش
زیستن آغاز کرده است
دریچه ها را باز کنید
پنجره ها را بخندانید
کوچهها را با دستانِ نرمِ نسیم جارو کنید
با خیالِ معطرِ دوست از کنارتان مىگذرم
من فرزند ارادت هستم
و چشمانم را به نور ولایت روشن داشته
پروانه های لبخند را
در سبزهزار حنجرهام رها مىکنم
بهار را با تلفظ نامت
به سینهام مهمان مىکنم
پلک مىزنم
و در هر پلک زدنى
جهان را آیینهى حضورت مىبینم
شکوفههاى جوان خوب مىدانند
که بهار از کدام سمت مىآید
اشکهاى حنایى من نیز
نسیم را به خوبى مىشناسند
من تمامِ لبخندهایم را در آسمان منتشر کردم
با توّلدِ تو
هر چه را به هر که دادهام پس مىگیرم
اشکهایم را از زمین
لبخندهایم را از آسمان
اکنون دار و ندارم براى توست
سلام
به خندههاى پُرامتداد خورشید
سلام
به لبخندهاى ماه
سلام
به روزهاى روشن نیلوفرى
سلام
به شب های دلبری
سلام به زمین
سلام به آسمان
سلام به اهتزازِ ابر
سلام به تواترِ باران...
سلام
به دستانِ بلندِ کاج
سلام
به درختانِ سر به فلک کشیده
سلام
به سبزترین جوانهى هستى
سلام
به بلندترین سورهى حضور
سلام
به فرزندِ فاطمه
مولودِ کعبه
سلام
به آغوشِ وسیعِ آسمان
سلام
به بسترِ گرمِ زمین
سلام به عشق
سلام به ارادت
سلام به فرزندِ مهربانىها
سلام به پدرِ زمانها
سلام
به على ابن ابیطالب
سلام
به دیباچهى شکوه
سلام
به کوهسارِ موهبت
سلام
به اقیانوسِ عطوفت...
سلام
به چشمانى که از حضورِ کوثر آب مىنوشد
سلام
به دستانى که بر شاخههاى طوبى تکیه مىکنند
سلام
به گیسوانى که کهکشان را ترجمه مىکنند
سلام به پایان اندوه
سلام به آغاز شادمانی
از کتاب لبخند کعبه : شایا تجلی
یک ماهی کوچک اسیر تنگ آبم
حتی اگر باران ببارد غرق خوابم
جایی کنار چشمه و دریا ندارم
کردند رود و چشمه و دریا جوابم
گاهی صدای برکه ها اینجا می آید
من جای فکر برکه در فکر سرابم
دیروز مرجان ها خبر دادند دریا
پرسیده از این حال و احوال خرابم
فردا همین فردا سفر خوا...نه چگونه؟
حالا که پابند تو و شعر و ...بخوابم-
یک ماهی کوچک کجا و عشق دریا
امشب چقدر امشب پر از حرف و حبابم
:* راضیه ایمانی *:
دیروز
مسافری از غربت به سوی نا افق های جاده می رفت،چشمانش خسته اما امیدوار
بود.به پشت سر نگریست:گذشته ایی مبهم با لحظاتی پر تکاپو و عبرت انگیز در
جلوی چشمانش نقش بست.چشمان پرسش گرش به جلو خیره ماند،آینده ایی نا
معلوم.آری حال زمانی بود که باید به جاده بی انتهای آینده سرازیر می شد
.گفتم:کجا ای دل دریایی؟گفت :به سوی دیار خوبی ها.گفتم هر کجا که میروی
چشمان گریان ما را هم با خود ببر.گفت:اندیشمندان چشم گریان توشه سفر
نکنند.گفتم:پس چشمان ما کجا خواهد گریست؟گفت :بین مرز دل و عقل آنکه هیچ
چاره ایی نیست،برای چشم و اشک جز آنکه به پای یار بریزد همین و بس.
گفتم:پس به جای آب و آئینه پشت مسافر روزها روبروی آینه خواهم گریست.
من که می دانم شبی عمـرم به پــــایان میرسد
نوبت خاموشــــی من سـهل و آسان می رسد
من که میدانم که تا سرگرم بزم و مستی ام
مرگ ویرانگر چه بی رحم و شتابان می رسد
من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست
بین مرگ و آدمی قول و قــراری نیست نیست
من که می دانم اجل نا خوانده و بیدادگرســـــرزده می آید
و راه فراری نیست نیست
پس چرا ........
پس چرا عاشق نباشم ؟؟
مهم نیست که خسته ام...
مهم اینه که باد، بارون، آسمون مال منه
«خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد.»
«شجاع ترین مردم آن کس است که بر هوس خویش تسلط یابد»
«بهترین کسب ها آن است که مرد با دست خود کار کند.»
«بهترین اقسام ایمان آن است که بدانی هر جا هستی خدا با تست.»
«لذت حسود از همه کس کمتر است.»
«خدایا مرا به علم توانگر ساز و به حلم زینت بخش و به تقوی عزیز کن و به عافیت زیبایی ده.»
«ناتوان ترین مردم کسی است که از دعا ناتوان باشد.»
«پشیمان تر از همه مردم در روز قیامت، مردی است که آخرت خود را به دنیای دیگری فروخته است.»
«تواضع مایه بزرگی است، تواضع کنید تا خدا شما را بزرگ کند.»
«صدقه موجب فزونی مال است، صدقه دهید تا خدا مالتان را زیاد کند.»
«صدقه خشم خداوند را فرو می نشاند و از مرگ بد جلوگیری می کند.»
«خداوند به وسیله نیکی با پدر و مادر عمر انسان را زیاد می کند.»
«نخستین چیزی که به حساب آن می رسند نماز است.»
«از لجاجت بپرهیز که آغازش جهالت است و انجامش ندامت.»
«از یار بد بپرهیز که ترا به او شناسند.»
«استغفار وسیله محو گناهان است.»
«دروغ روزی را کاهش می دهد.»
«با پدران خود نیکی کنید تا فرزندانتان با شما نیکی کنند.»
«پرخوری دل را سخت می کند.»
«سحرخیز باشید، زیرا سحرخیزی مایه برکت است.»
«کمال نیکی آن است که در نهان همان کنی که در آشکار انجام می دهی.»
«به یکدیگر هدیه بدهید تا رشته محبتتان استوار شود زیرا هدیه موجب افزایش محبت می گردد و کینه و
کدورت را از میان می برد.»
«توبه از گناه این است که دیگر مرتکب آن نشوی.»
«گشاده رویی کینه را می برد.»
«بهشت با ناملایمات قرین است و جهنم با خواستنی ها همراه است.»
«صدقه گناه را از بین می برد، چنانکه آب آتش را خاموش می کند.»
«حیا مایه زینت است.»
«تقوا مایه بزرگی است.»
«بهترین برادران شما کسانی هستند که عیوبتان را به شما آشکارا بگویند.»