بیانیه شدیدالحن ستاد یاران میرحسین
ستاد یاران میرحسین موسوی (هاتف) با صدور بیانیهای شدیدالحن خطاب به ضرغامی
رییس صداوسیما اعلام کرد: دست از تخریب و شیطنت بردارید؛ ما به زودی تجمع میکنیم
تا عوامل حرکت وقیحانه اخیر معرفی و اخراج شوند.
در بیانیه ستاد هاتف با اشاره به اخبار تخریبی صداوسیما و برنامه 20:30 شبکه دو
(شب گذشته) که اخبار جعلی و کذب از قول مراجع عظام تقلید علیه موسوی پخش کرد آمده
است: « روشن است که گروههای انحصارطلب و اقتدارگرای صداوسیما، عنان این رسانه را
در دست دارند و آن را از هر طریقی به سمت امیال نفسانی خود میکشانند و در این راه
نه تنها به قانون بلکه به اخلاق نیز پایبند نیستند.
صداوسیمای شما که اعتراضات پرشمار و به حق مراجع معظم تقلید از دولت نهم را به
طور کامل سانسور میکند، این بار با گستاخی تمام نسبت کذبی را متوجه ساحت دیانت کرد
و در تلاشی مذبوحانه و از سر استیصال چنین القاء کرد که مراجع در مقابل مهندس
میرحسین موسوی قرار دارند. هرچند که این توطئه نیز مانند سایر توطئههای
اقتدارگرایان بیاثر میشود، لکن شما در پیشگاه خداوند و ملت مسئول این {...} و نشر
اکاذیب هستید. شما مسئول تباه شدن و اتلاف بیتالمال در دستگاه عریض و طویل
صداوسیما هستید.
بر این اساس و با توجه به تذکرات متعدد و جدی یاران نظام مقدس جمهوری اسلامی،
اعلام میدارد دلسوزان دین و انقلاب و حامیان میرحسین موسوی به زودی با تجمع در
مقابل آن سازمان، خواستار معرفی و اخراج مسببین حرکت وقیحانه علیه مراجع معظم تقلید
و پاکسازی صداوسیما از وجود غدههای سرطانی انحصارطلبی و اقتدارگرایی هستند.»
ماجرای جذاب زن جوان و پر روئی
زن جوانی در سالن فرودگاه منتظر پروازش بود. چون هنوز چند ساعت به پروازش باقی مانده بود،
تصمیم گرفت برای گذراندن وقت کتابی خریداری کند.
او یک بسته بیسکوئیت نیز خرید و بر روی یک صندلی نشست و در آرامش شروع به خواندن کتاب کرد.
مردی در کنارش نشسته بود و داشت روزنامه میخواند. وقتی که او نخستین بیسکوئیت را به دهان گذاشت،
متوجه شد که مرد هم یک بیسکوئیت برداشت و خورد . او خیلی عصبانی شد ولی چیزی نگفت .
پیش
خود فکر کرد : بهتر است ناراحت نشوم . شاید اشتباه کرده باشد. ولی این
ماجرا تکرار شد. هر بار که او یک بیسکوئیت برمیداشت، آن مرد هم همین کار
را میکرد.
اینکار او را حسابی عصبانی کرده بود ولی نمیخواست واکنشی نشان دهد.
وقتی که تنها یک بیسکوئیت باقی مانده بود، پیش خود فکر کرد : حالا ببینم این مرد بیادب چکار خواهد کرد؟
مرد آخرین بیسکوئیت را نصف کرد و نصفش دیگرش را خورد. این دیگه خیلی پرروئی میخواست!
زن جوان حسابی عصبانی شده بود.
در این هنگام بلندگوی فرودگاه اعلام کرد که زمان سوار
شدن به هواپیماست . آن زن کتابش را بست، چیزهایش را جمع و جور کرد و با
نگاه تندی که به مرد انداخت از آنجا دور شد و به سمت دروازه اعلام شده رفت. وقتی داخل هواپیما روی صندلیاش نشست، دستش را داخل ساکش کرد تا عینکش را داخل ساک قرار دهد ناگهان با کمال تعجب دید که جعبه بیسکوئیتش آنجاست ، باز نشده و دست نخورده! خیلی شرمنده شد!! از خودش بدش آمد … یادش رفته بود که بیسکوئیتی که خریده بود را داخل ساکش گذاشته است .
آن مرد بیسکوئیتهایش را با او تقسیم کرده بود، بدون آن که عصبانی و برآشفته شده باشد… در
صورتی که خودش آن موقع که فکر میکرد آن مرد دارد از بیسکوئیتهایش
میخورد خیلی عصبانی شده بود و متاسفانه دیگر زمانی برای توضیح رفتارش و
یا معذرتخواهی نبود …
چهار چیز است که نمیتوان آنها را بازگرداند :
?/ سنگ … پس از رها کردن!
?/ حرف … پس از گفتن!
?/ موقعیت… پس از پایان یافتن!
?/ و زمان … پس از گذشتن!
چرا همیشه ما زودقضاوت میکنیم ؟
بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کند
شما امواج الکترو مغنا طیس را که ازتجهیزات الکتریکی استفاده می کنید و
نمی توانید هم کنار بگذارید دریافت می کنید
همچینین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یک ساعت هم خاموش نمی شود
شما منبعی هیستد که
مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیسی دریافت می کنید ، به عبارت دیگر شما
با امواج الکترو مغناطیسی شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید !
سر درد دارید ! احساس ناراحتی می کنید !
تنبلی در کار و مکانهای مختلف !
این را فراموش نکنید وقتی این علائم احساس کردید !
راه حل این مشکلات چیست ! ؟
یک دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقات را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترومغناطیسی که بدن آسیب می رساند را انجام داد
با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بروی زمین ، زمین امواج الکترو مغناطیسی را تخلیه خواهد کرد !
این شبیه اتصال زمین به ساختمانهای است که احتمال بر خورد سیگنالهای الکتریکی
مانند رعد و برق وجود دارد تا امواج از طریق زمین تخلیه شود.
بنا براین سر بر خاک بگذارید تا امواج الکتریکی مثبت تخلیه شود.
آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند
بنا براین سر بر خاک بگذارید
آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند
بهترین راه که پیشانی تان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مرکز زمین باشید
چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیسی بهتر تخلیه خواهد شد
و بیشتر تعجب خواهبد کرد که بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده مر کز زمین مکه است
و کعبه درست وسط زمین است
بنابراین سجده در نمازتان
بهترین راه تخلیه سیگنالهای مضر از بدن است
این همچینین کمال مطلوب نزدیکی با قادر مطلق است ،او که اینگونه جهان را آفرید !
قادر متعال همواره چیزی را از ما می خواهد انجام دهیم که برای ما مفید و سودمند است
موضوعاتی وجود دارد که دلیل انجام قطعی آن را نمی دانیم ، اما دیر یا زود ممکن است شما دلیلش را پیدا کنید !
در هر حال شما باید به خداوند متعال ایمان داشته باشید ، و بدانید هر آنچه برای او انجام می دهید بهترین برای شماست
ما به خاک نمی افتیم تا امواج الکترو مغناطیسی تخلیه شود بلکه برای اطاعت خدای قادر متعال سجده می کنیم !
ما به فرمان خدا اعتقاد داریم که همیشه در آن معرفتی هست ،ایمان ما بخاطر آفریننده است !
او همه چیز را می داند !
اما از آنجا که دلیل علمی وجود دارد لازم است به مردم نشان داده شود هر آنچه مسلمانان انجام می دهند را ببینند
این برای همه خوب است
سلامت و شاد و پیروز باشید
در پناه دانای بی همتا
ای
مضمون آب وآینه ،
ای نجابت سبز،
ای رایحه صبح
،
خورشید رو به تو نماز می گذارد
ومهتاب بر بوریای ساده تو به تمنا می نشیند.
ای بلندای قامت سپیده !
ای مفهوم سبز ولایت !
ای زهره
!
ای زهرا!
ای صداقت محمد
ای
زبان علی
ای اسطوره مهر
سلام بر صورت نیلی
سلام بر پهلوی شکسته
وسلام بر خسوف غمگینانه تو !
زهرا عصاره عصمت است. زهرا، آیینه پاکی است.
زهرا زلال کوثر است. ای همیشه جاری! ای بهار کوتاه! ای ترنم باران وحی! در
شکوه مقام تو حیرانم که معرفت به
غبار آستان خانه ات بوسه می زند. برهوت این دنیای خاکی
شایستگی میزبانی چشمه
سار همیشه جاری تو را نداشت. تو که در آیینه زخم ها و داغ ها و در هجران پدر،
غریبانه زیستی و در وداع شبانه ات با پهلویی
بیمار، خانه گلین را به امید
آغوش بهشتی پدر ترک گفتی...
بیاید به جای بد
گفتن از تاریکی شمع روشن کنیم!
شمع
روشن کرده ام برای تاریکی راهم...شاید هم به خاطر تاریکی دلم...دلی
که به هر دری میزند و
همچنان در تاریکی
مطلق به سر می برد و راهی یکتا را نمی تواند تشخیص دهد...تاریک است...
در سیاهی حاکم بر
دلم می ترسم از گمراهی...از سکون...از بازگشت و از فقدان...
جاده است جاده ای
خاکی...جاده ای که ابتدایش ازل و انتهایش ابد است...
جاده ای که
ابتدایش علامت سوالی گره بزنی و انتهایش خودت را باز کنی...
و من همچنان به
جای بد گفتن از تاریکی
!
شمع
روشن میکنم
نتیجه گیری زود پس از رخدادهای مهم زندگی از بی خردی است .
. .
کارمند
بانک: می تونی یه وام واسه ما جور کنی؟
مهندس
کامپیوتر: من کامپیوترم ویروسی شده میتونی ویندوزم رو عوض کنی؟
پزشک
عمومی: میتونی برای چهارشنبه که بچهام نرفته مدرسه یه گواهی
بنویسی؟
دندانپزشک: بیا این دندون عقل من رو نگاه کن ببین سیاه شده باید
بکشمش یا پرش کنم؟
تعمیرکار
ماشین: این ماشین من نمیدونم چرا هی صدای اضافی میده، میتونی
بیای یه نیگا بهش بندازی؟!
بازیگر:
واسه کسایی که میخوان بازیگر بشن چه نصیحتی دارید؟
مدیر یه
جایی: میشه واسه این بهرام ما یه کار جور کنی؟
موبایل
فروش: آقا این گوشی ???? ما رو میشه با یه N95 عوض کنی؟!
معلم: این حسن ما یه خورده تو ریاضیاش بازیگوشی میکنه میشه این
پنجشنبهی قبل از امتحان ریاضیاش شام تشریف بیارین خونه ما سر
راه این اتحادارو هم یه بار براش بگین؟!
نماینده
مجلس: این شهرام ما خیلی پسر گلیه میخواد زن بگیره میشه کمک کنید
معافی این بچهرو بگیریم؟!
کارمند
سازمان سنجش: سؤالای کنکور سال بعد رو نداری؟
نویسنده:
یه روز بیا سر فرصت قصه زندگیمو برات تعریف کنم کتابش کنی!
معمار:
این خونه مون باید کفش سرامیک شه و آشپزخونهاش اُپن، فکر میکنی
چند روزه تموم میکنی؟
طلا فروش:
الان اوضاع سکه چجوریاس؟
اقتصاددان:
بالاخره این بنزین رو میخوان چیکار کنن؟ یه سوال دیگه: میدونی
اصلاً درآمد نفتی ایران چقده؟
وکیل: من
اگه بخوام حضانت بچهام رو بگیرم چیکار باید بکنم؟
روانشناس:
من الان یه چند وقتیه بچهام شبا جاشو خیس میکنه، شوهرم هم شیش
ماهه خونه نیومده، خودمم فکر کنم افسردگی گرفتم، حالا چیکار میتونی
برام بکنی؟
تایپیست:
یه پایان نامه دارم ??? صفحه اصلاً وقت ندارم تایپش کنم، نظر تو
چیه؟