واقعی یا …،.
خودتان قضاوت کنید.
رون موئک (Ron Mueck) استرالیایی تبار، خالق پیکره های
رئالیستی، درحال حاضر ساکن لندن است. وی پیش از روی آوردن به خلق این پیکره ها
به حرفه ساخت عروسک برای شوهای تلویزیونی و سریالهای کودکان مشغول بود. وی پس
از آن به لندن مهاجرت کرد و در شرکت تازه تاسیسش به عکاسی حرفه ای برای صنعت
تبلیغات پرداخت. سرانجام به این نتیجه رسید که “عکاسی
تاحد زیادی حضور فیزیکی شیء اولیه را نابود میکند“. بنابراین بار دیگر
به هنرهای زیبا و این بار مجسمه سازی روی آورد. در اوایل دهه نود درحالی که
هنوز در صنعت تبلیغات بود از وی خواسته شد تا اثری فوق العاده طبیعی خلق کند.
رون در این اندیشه بود که چه ماده ای میتواند این منظور را برآورده کند. لاتکس
(لاستیک خام) پاسخ معمول به این پرسش بود، اما رون در پی یافتن ماده اولیه ای
بود که سخت تر بوده وامکان اعمال جزییات بیشتری را میسر سازد. خوشبختانه، وی
جواب خود را بر روی یک مجسمه تزئینی که بر دیوار یک بوتیک آویخته شده بود یافت.
پاسخ رزین فایبرگلاس بود که تا به امروز به عنوان ماده اصلی پیکره های ساخته
شده توسط آقای موئک مورد استفاده قرار میگیرد. بی شک، شما هم با مشاهده تعدادی
از آثار منتخب آقای موئک در زیرلب به تحسین این هنرمند خواهید گشود:
گفتگوهای کودکانه با خدا
خدای عزیز!
به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند، حفظ نمیکنی؟
امی
خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمیکشتند، در مورد من و برادرم که مؤثر بوده.
لاری
خدای عزیز!
اگر یکشنبه، مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفشهای جدیدم رو بهت نشون میدم.
میگی
خدای عزیز!
شرط
میبندم خیلی برایت سخت است که همه آدمهای روی زمین رو دوست داشته باشی.
فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من هرگز نمیتوانم همچین کاری کنم.
نان
خدای عزیز!
در مدرسه به ما گفتهاند که تو چکار میکنی، اگر تو بری تعطیلات، چه کسی کارهایت را انجام میدهد؟
جین
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است؟
لوسی
خدای عزیز!
این حقیقت داره اگر بابام از همان حرفهای زشتی را که توی بازی بولینگ میزند، تو خانه هم استفاده کند، به بهشت نمیرود؟
آنیتا
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً میخواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟
نورما
خدای عزیز!
چه کسی دور کشورها خط میکشد؟
جان
خدای عزیز!
من به عروسی رفتم و آنها توی کلیسا همدیگر را بوسیدند. این از نظر تو اشکالی نداره؟
نیل
خدای عزیز!
آیا تو واقعاً منظورت این بوده که « نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار میکنند؟ » اگر این طور باشد، من باید حساب برادرم را برسم.
دارلا
خدای عزیز!
بخاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم، اما چیزی که من به خاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.
جویس
خدای عزیز!
وقتی
تمام تعطیلات باران بارید، پدرم خیلی عصبانی شد. او چیزهایی دربارهات گفت
که از آدمها انتظار نمیرود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمهای
نزنی.
دوست تو (اما نمیخواهم اسمم رو بگم)
خدای عزیز!
لطفاً برام یه اسب کوچولو بفرست. من فبلاً هیچ چیز از تو نخواسته بودم. میتوانی دربارهاش پرس و جو کنی.
بروس
خدای عزیز!
برادر من یک موش صحرایی است. تو باید به اون دم هم میدادیها! ها!
دنی
خدای عزیز!
من میخواهم وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با اینهمه مو در تمام بدنش.
تام
خدای عزیز!
فکر میکنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشد.
روث
خدای عزیز!
من همیشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمیکنم.
الیوت
خدای عزیز!
از هم? کسانی که برای تو کار میکنند، من نوح و داود را بیشتر دوست دارم.
راب
خدای عزیز!
برادرم یه چیزایی دربار? به دنیا آمدن بچهها گفت، اما اونها درست به نظر نمیرسند. مگر نه؟
مارشا
خدای عزیز!
من دوست دارم شبیه آن مردی که در انجیل بود، 900 سال زندگی کنم.
با عشق کریس
خدای عزیز!
ما
خواندهایم که توماس ادیسون نور را اختراع کرد. اما توی کلاسهای دینی
یکشنبهها به ما گفتند تو این کار رو کردی. بنابراین شرط میبندم او فکر
تو را دزدیده.
با احترام دونا
خدای عزیز!
آدمهای بد به نوح خندیدند « تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی میسازی » اما اون زرنگ بود. چون تو رو فراموش نکرد. من هم اگر جای اون بودم همین کارو میکردم.
ادی
خدای عزیز!لازم نیست نگران من باشی. من همیشه دو طرف خیابان را نگاه میکنم.دین
خدای عزیز!
فکر نمیکنم هیچ کس میتوانست خدایی بهتر از تو باشد. میخوام اینو بدونی که این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی، نمیزنم.
چارلز
خدای عزیز!
هیچ فکر نمیکردم نارنجی و بنفش به هم بیان. تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سهشنبه ساخته بودی، دیدم، معرکه بود.
اجین
و اما عشق ...
عشق
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری. و تو
برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا
ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک
جلوه می کند. پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است.
اگر
عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح، خدا
چندان کاری به کارت ندارد. اجازه می دهد که عاشقی کنی، تماشایت می کند و
می گذارد که شادمان باشی.اما هر چه که در عشق ثابت قدم تر شوی، خدا با تو
سختگیرتر می شود. هر قدر که در عاشقی عمیق تر شوی و پاکبازتر و هر اندازه
که عشقت ناب تر شود و زیباتر، بیشتر باید از خدا بترسی. زیرا خدا از عشق
های پاک وعمیق و ناب و زیبا نمی گذرد، مگر آنکه آن را به نام خودش تمام
کند.
پشت
سر هر معشوقی، خدا ایستاده است و هر گامی که تو در عشق برمی داری، خدا هم
گامی در غیرت برمی دارد. تو عاشق تر می شوی و خدا غیورتر..
و
آنگاه که گمان می کنی معشوق چه دست یافتنی است و وصل چه ممکن و عشق چه
آسان، خدا وارد کار می شود و خیالت را درهم می ریزد و معشوقت را درهم می
کوبد؛ معشوقت، هر کس که باشد و هر جا که باشد و هر قدر که باشد. خدا هرگز
نمی گذارد میان تو و او، چیزی فاصله بیندازد.
معشوقت
می شکند و تو ناامید می شوی و نمی دانی که ناامیدی زیباترین نتیجه عشق
است. ناامیدی از اینجا و آنجا، ناامیدی از این کس و آن کس. ناامیدی از این
چیز و آن چیز.
تو
ناامید می شوی و گمان می کنی که عشق بیهوده ترین کارهاست. و برآنی که شکست
خورده ای و خیال می کنی که آن همه شور و آن همه ذوق و آن همه عشق را تلف
کرده ای. اما خوب که نگاه کنی می بینی حتی قطره ای از عشقت، حتی قطره ای
هم هدر نرفته است. خدا همه را جمع کرده و همه را برای خویش برداشته و به
حساب خود گذاشته است.
خدا
به تو می گوید: مگر نمی دانستی که پشت سر هر معشوق خدا ایستاده است؟ تو
برای من بود که این همه راه آمده ای و برای من بود که این همه رنج برده ای
و برای من بود که این همه عشق ورزیده ای. پس به پاس این، قلبت را و روحت
را و دنیایت را وسعت می بخشم و از بی نیازی نصیبی به تو می دهم.
یکى از عبادتهاى دینى درود و صلوات فرستادن بر حضرت ختمى مرتبت و اهل بیت معصوم
آن حضرت است. این عبادت ریشه قرآنى دارد و خداوند متعال در قرآن به آن دستور داده
است. «ان الله و ملائکته یصلون على النبى یا ایها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا
تسلیما.» (1)
در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه و آله) آمده است که درود فرستادن بر حضرت
فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آثار معنوى بالایى دارد و در قیامت شایستگى الحاق به
پیامبر اکرم(صلى الله علیه و آله) را براى انسان فراهم مىکند. پیامبر اکرم(صلى
الله علیه و آله) فرمود: «یا فاطمة من صلى علیک غفر الله له، و الحقه بى حیث کنت من
الجنة؛ اى فاطمه! هر کس بر تو صلوات بفرستد خداوند او را مىآمرزد و در هر جاى بهشت
که باشم وى را به من ملحق سازد.»
کیفیت صلوات بر حضرت زهرا(علیهاالسلام) چنین است:
«اللهم صل على فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها والسر
المستودع فیها بعدد ما احاط به علمک.» (2)
پی نوشت ها:
1- احزاب/56 .
2- معجم صحیفة الزهراء، شیخ جواد قیومى .
سالروز ولادت
گوهر مقدس و تابناک کوثر ولایت ، صدیقه کبری ، ام ابیها ،
حضرت فاطمه زهرا (س) را
به سا حت مبارک فرزند دلبندش
حضرت امام زمان (عج)
و تمامی مسلمین جهان خصوصا پیروان راستین ایشان تبریک و
تهنیت عرض می نمایم
وبلاگ سروش دل
مادر الماسی گرانبهاست که در روز ازل ، و روز اول خلقت به هر انسانی عطا شده.
مادرم ! حضور تو آشیانه گرم کودکی و
آرامش دوران جوانیام است. مادرم! وجودم را از محبت سیراب کردی، مرا پروراندی،
عشق و ایثار و محبت را چون ذراتی
در نهادم رویاندی و در راه رشد من شکستی و به این شکستت افتخار کردی.
چه زیباست به خاطر تو زیستن و برای تو ماندن و به پای تو سوختن.
تو تکهای از آسمانی، مهربانم که با سلامی در خیالم سبز میشوی و همیشه در ذهن
خستهام بیهیچ گونه تکلفی
مینشینی.
دلم میخواست تا آخر دنیا با تو باشم و گلهای سرخ عشق را به تو هدیه کنم
مادر بهشت من همه آغوش گرم
توست
گویی سرم هنوز به بالین
گرم توست
پیوسته در هوای تو چشمم به جستجو ست
هر لحظه با خیال تو جانم
به گفتگوست
روز مادر یعنی به تعداد همه
روزهای گذشته تو، صبوری!
روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو دلواپسی!
روز مادر به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو ، بیداری!
روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد.
روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود.
یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن.
او را که تنها پناه من است تمام قد دوست میدارم!
او که هرگز تحقیرم نکرده، احساسم را بیجواب نگذاشته، تنهاییام را پاسخ داده،
در اوج ناامیدی امیدوارم کرده و
بیکسی و ناتوانیام را هرگز به رخم نیاورده. او را با همه وجودم دوست
میدارم.
مامانی! هر چقدر فکر میکنم نمیتونم حساب کنم چقدر دوستت
دارم.
مامان، سلام!
امروز که این نامه
را برایت مینویسم روز مادر
است. این نامه را نوشتم تا بگویم خیلی سعی کردم یک هدیهی
خوب برایت بخرم، اما نتوانستم؛ چون پولهایم
خیلی کم بود. با اینکه چند روز پولهایم را خرج نکردم و همه را پسانداز کردم.
بازهم پولم به خرید یک هدیهی خوب نرسید. من خواستم در روز
مادر به جای هدیه دادن در کارهای خانه کمکت کنم؛ اما آبجی
زودتر از من این تصمیم را گرفت. میخواستم نمرههای
خوبم را به تو هدیه بدهم؛ اما خودت که میدانی، من همهی
نمرههایم تا حالا بیست بوده.
امروز که داشتم به مدرسه میرفتم کفشهایت
را توی جا کفشی دیدم. کفشهایت خیلی خاکی بود. دیروز که رفته بودی از باغ
مش حسین سبزی تازه بخری کفشهایت خاکی شده بود. واکس قهوهای نداشتیم.
ظهر که از مدرسه
آمدم با یک دستمال
خیس، کفشهایت را تمیز کردم و حسابی برق انداختم. دلم میخواست در روز
مادر یک جوری خوشحالت کنم. حال خوشحال شدی؟