از آثار دعا براى حضرت حجة بن الحسن(علیه السلام) دعا کردن حضرتش در حق دعا
کننده او مى باشد و این مطلب نه تنها مقتضى جواب احسانى است که از آیه شریفه:
«هل جزاء الاحسان الاّ الاحسان»
استفاده مى شود، بلکه در توقیعى که در کتاب مهج الدعوات ص 303 از آن حضرت نقل
شده است اینچنین مى فرمایند:
«و اجعل من یتبعنى لنصرة دینک مؤیدین و فى سبیلک مجاهدین و على من أرادنى و
ارادهم بسوء منصورین»
ترجمه: کسى را که از من پیروى مى کند براى یارى دینت مؤیّد بدار و او را از
مجاهدین در راه خود قرار ده و بر کسى که نسبت به من و آنان سوء قصد دارد پیروز
فرما.
چون بدون تردید دعا براى حضرت و تعجیل ظهور آن بزرگوار، پیروى و یارى آن حضرت
است. زیرا از اقسام یارى دین مولاى ما حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) یارى با
زبان است بنابراین دعا براى آن حضرت از انواع یارى زبانى است.
گواه بر گفتار ما تأیید آن، روایتى است که مرحوم راوندى و کتاب الخرائج نقل مى
کند. مى گوید:
گروهى از اهل اصفهان ـ از جمله ابو عباس احمد بن نصر و ابو جعفر محمد بن علویه ـ
نقل کرده اند: در اصفهان مردى شیعه به نام عبدالرحمان بود. از او سئوال کردند: علت
اینکه امامت امام على النقى (علیه السلام) را پذیرفتى و دنبال فرد دیگرى نرفتى
چیست؟ گفت: جریانى از آن حضرت دیدم که قبول امامت آن حضرت را بر من لازم نمود. من
مردى فقیر اما زباندار و پر جرأت بودم به همین جهت در سالى از سالها اهل اصفهان من
را برگزیدند تا با گروهى دیگر براى دادخواهى به دربار متوکل برویم. ما رفتیم تا به
بغداد رسیدیم هنگامى که در بیرون دربار بودم خبر به رسید که دستور داده شده امام
على النّقى را احضار کنند. بعد حضرتش را آوردند.
من به یکى از حاضرین گفتم: این شخص که او را احضار کردند کیست؟ گفت: او مردى
علوى و امام رافضى ها ست سپس گفت: به نظرم مى رسد که متوکل مى خواهد او را بکشد.
گفتم: از جاى خود تکان نمى خورم تا این مرد را بنگرم که چگونه شخصى است؟
او گفت: حضرت در حالى که سوار بر اسب بودند تشریف آوردند و مردم در دو طرف او صف
کشیدند و او را نظاره مى کردند. چون چشمانم به جمالش افتاد محبت او در دلم جاى گرفت
و در دل شروع کردم به دعا کردن براى او که خداوند شرّ متوکل را از حضرتش دور
گرداند.
حضرت در میان مردم حرکت مى کرد و به یال اسب خود مى نگریست نه به راست نگاه مى
کرد و نه به چپ، من نیز دعا براى حضرتش را در دلم تکرار مى کردم.
چون در برابرم رسید رو به من کرد و فرمود:
استجاب الله دعاک، و طوّل عمرک و کثّر مالک و ولدک.
یعنى: خداى دعاى تو را مستجاب کند. و عمر تو را طولانى و مال و فرزند تو را زیاد
گرداند.
از هیبت و وقار او بدنم لرزید و در میان دوستانم به زمین افتادم.
دوستانم از من پرسیدند، چه شد؟
گفتم خیر است و جریان را به کسى نگفتم.
پس از آن به اصفهان بازگشتیم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت درهایى از مال و ثروت
را براى من باز کرد تا جایى که اگر همین امروز درب خانه ام را ببندم قیمت اموالى که
در آن دارم معادل هزاران هزار درهم است و این غیر از اموالى است که در خارج خانه
دارم. خداوند به سبب دعاى آن حضرت ده فرزند به من عنایت فرمود.
ببینید که چگونه مولاى ما امام على نقى(علیه السلام) دعاى آن شخص را به خاطر
نیکى او جبران و تلافى نمود. براى او دعا فرمود با اینکه از مؤمنان نبود. آیا گمان
مى کنید که اگر در حق مولاى ما صاحب الزمان ارواحنا فداه دعا کنید شما را با دعاى
خیر یاد نمى کند با اینکه شما از مؤمنان هستید؟
سیمای منافق در قرآن
در آیات اول سوره بقره و آیاتى از سورههاى منافقون، احزاب، توبه، نساء و محمّد
سیماى منافق معرّفى شده است که به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
1. منافق، در باطن ایمان ندارد.
2. خود را مصلح و عاقل مىپندارد
3. پنهانى با همفکران خود اعلام وفادارى مىکند.
4. نمازش را با کسالت مىخواند و انفاقش را با کراهت مىپردازد.
5. نسبت به رهبران دینى، موذى و در مورد مؤمنان عیبجو است.
6. غافل، یاوه سرا، ریاکار، شایعه ساز و علاقمند به دوستى با کفار است.
7. ملاک دوستى و علاقهاش کامیابى خود و معیار غضبش، محرومیّت است.
8. نسبت به تعهّداتش بى وفا است.
9. نسبت به خیراتى که به مؤمنین مىرسد نگران، ولى نسبت به مشکلاتى که براى
مسلمین پیش مىآید، شاد مىشود.
10. امر به منکر و نهى از معروف مىکند.
11. متحیّر، لجوج و متعصّب، کور و کر و لال است.
12. مضطرب و با دلهره و رسوا و ذلیل است.
13. متکبّر، سرکش و طغیانگر و مغرور است.
14. مؤمنان را به استهزا مىگیرد و آنان را تحقیر مىکند.
15. بىصداقت و بىشهامت، ترسو و هراسان است.
16. نان را به نرخ روز مىخورد.
17. روحیه امتیازطلبى و خود برتربینى دارد.
18. نسبت به ارشاد و دعوت دیگران بىتفاوت است.
19. خود را اصلاحگر و دیگران را مفسد مىداند.
20. مریض است و روز به روز بر مریضى او افزوده مىشود.
21. اهل خدعه، حیله و نیرنگ است.(1)
با توجّه با این ویژگىها خداوند به پیامبرش مىفرماید؛
«یا ایّها النبىّ جاهد الکفّار و المنافقین و اغلظ علیهم
و مأواهم جهنّم و بئس المصیر»(2)
«اى پیامبر! با کافران و منافقان بستیز و بر آنان سخت گیر که جایگاهشان دوزخ
است و بد سرنوشتى دارند.»
پی نوشت ها:
1) تفسیر نمونه.
2) توبه، 73.
قرآن دریاى ژرفى از حقایق و معارف است که هیچ غواصى را یاراى دستیابى به عمق و
ژرفاى آن نیست مگر پیامبران الهى و امامان معصوم (ع). و مجموعه اى گرانبها از
برنامه ها و درس ها وعبرت هاى زندگى ساز است که هرکس به قدر ظرفیت وجودى خویش و
آمادگى روحى اش از آن بهره مى گیرد و عطش کمال خواهى خود را با آب حیات آیات آن فرو
مى نشاند.
در آیات قرآن مجید، 10بار به «جوان» اشاره شده که در همه آن ها کلمه «فتى» و
مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به کار رفته است. این تعبیر به نوبه خود درس و تذکر
مهمى براى ما است که «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و باید اصول جوانمردى یعنى
پاکى، گذشت، شهامت و رشادت را رعایت کند.
براى آنان که بخواهند و روح خود را آماده دریافت و پذیرش حق سازند، همه چیز در
قرآن هست، چرا که خود فرموده است: «لارطب و لا یابس الا فى کتاب مبین» (1) (هیچ
تروخشکى نیست مگر آن که در کتاب مبین است) و باید نیز چنین باشد زیرا کلام حق است و
پروردگار عالم و آدم آن را براى رسول خاتم نازل فرموده تا هم ختم کلام باشد و هم
کلام ختم. چون که بالاتر از قرآن هیچ کلامى نتوان یافت و پس از صاحب قرآن نیز هیچ
رسولى نخواهد آمد تا کلامى از حق بر او نازل گردد.
اکنون باید که جان هایمان را به قرآن بسپاریم و دل هایمان را در مسیر وزش نسیم
حیات بخش آن قرار دهیم و به حق، آن را امام و پیشواى خود بدانیم که فلاح و رستگارى
ما در پیروى و عمل به تعالیم نورانى آخرین کتاب آسمانى است.
براى آشنایى با یکى از درهاى ارزشمند دریاى ژرف قرآن بررسى کوتاهى پیرامون
«جوان» در قرآن در زیر مى آید، به امید آن که روزنه کوچکى باشد براى مشاهده گوشه اى
از نعمت ها و حکمت هاى فراوان اقیانوس بیکران معارف قرآن .
در آیات قرآن مجید، 10 بار به «جوان» اشاره شده که در همه آن ها کلمه «فتى» و
مشتقات آن (به معنى جوانمرد) به کار رفته است. این تعبیر به نوبه خود درس و تذکر
مهمى براى ما است که «جوان» در فرهنگ قرآن «جوانمرد» است و باید اصول جوانمردى یعنى
پاکى، گذشت، شهامت و رشادت را رعایت کند.
کلمه «فتى» و مشتقات آن در قرآن درباره اشخاص و افراد گوناگونى به کار رفته که
شامل موارد زیر است:
1- حضرت ابراهیم (انبیاء /60)
2 و 3- دوست و رفیق حضرت موسى (کهف /60و62)
4- حضرت یوسف (یوسف/3)
5-همراهان حضرت یوسف در زندان (یوسف/36)
6و7- اصحاب کهف (کهف /10و 13)
8-خدمتگزاران حضرت یوسف در زمان پادشاهى (یوسف /62
9و10- کنیزان مومن (نساء / 10) و (نور/33)
قرآن درباره حضرت ابراهیم مى فرماید: «قالوا سمعنا فتى یذکر هم یقال له ابراهیم»
(2) (آنان گفتند ما جوانى ابراهیم نام را شنیده ایم که بت ها را به بدى و زشتى یاد
مى کرد)
در شان نزول آیه فوق آمده است که:
بت پرستان بعد از پایان مراسم جشن بزرگى که در بیرون شهر برگزار شده بود وقتى که
به شهر بازگشتند و وارد بتخانه شدند با صحنه اى روبه رو گشتند که هوش از سرشان
پرید. به جاى آن بتخانه آباد با تلى از بت هاى دست و پا شکسته و به هم ریخته مواجه
گردیدند و فریادشان بلند شد که چه کسى این بلا را بر سر خدایان ما آورده است؟ گروهى
که تهدیدهاى ابراهیم رانسبت به بت ها در خاطر داشتند و طرز رفتار اهانت آمیز او را
با این معبودهاى ساختگى مى دانستند گفتند: ما شنیدیم جوانى از بت ها به بدى یاد مى
کرد که نامش ابراهیم است.
طبق بعضى از روایات حضرت ابراهیم در آن هنگام16 سال داشت. با این حال تمام
ویژگى هاى جوانمردان یعنى شجاعت، شهامت، صراحت و قاطعیت در وجودش جمع بود.(3)
قرآن ابراهیم و پیروانش را به عنوان الگو و سرمشق نیکو معرفى مى کند و مى
فرماید:
«قد کانت لکم اسوة حسنة فى ابراهیم و الذین معه» (4) (همانا در ابراهیم و پیروان
او براى شما الگو و سرمشق نیکویى است) همچنان که پیامبر بزرگ اسلام (ص) را الگو و
سرمشق مردم مى داند:
«لقد کان لکم فى رسول الله اسوة حسنه» (5) ( به تحقیق در پیامبر خدا (ص) براى
شما الگو و سرمشق است)
اصحاب کهف یکى از داستان هاى بسیار جالب و آموزنده قرآن است که در دو مورد، از
آن ها به «جوان» تعبیر شده است: «اذاوى افتیة الى الکهف فقالوا ربنا اتنا من لدنک
رحمة و هیئ لنامن امرنا رشدا» (6)
(آنگاه که جوانان در غار کوه پنهان شدند از درگاه خدا مسألت کردند، پروردگارا در
حق ما به لطف خاص خود رحمتى فرما و بر ما وسیله رشد و هدایتى کامل فراهم گردان)
«نحن نقص علیک نبأهم بالحق انهم فتیة امنوا بربهم وزدناهم هدى» (7)
(ما داستان اصحاب کهف را به درستى بر تو نقل مى کنیم. آنان جوانمردانى بودند که
به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم)
داستان اصحاب کهف بسیار مفصل و جالب است. در اینجا تنها به قسمت کوتاهى از آن از
زبان امام صادق (ع) اشاره مى کنیم. آن ها در زمان پادشاه جبار و گردن کشى بودند که
اهل کشور خود را به بت پرستى دعوت مى کرد و هرکس دعوت او را اجابت نمى کرد به قتل
مى رساند. گروهى از مردم که خداى یکتا را پرستش مى کردند و ایمان خود را پنهان
داشته بودند تصمیم به هجرت از شهر خود گرفتند. در مسیر به چوپانى برخورد کردند. او
را به پرستش خداى یگانه دعوت نمودند ولى نپذیرفت اما سگ چوپان به دنبال آن ها راه
افتاد! و هرگز از آنان جدا نشد. آن ها در پایان روز به غارى رسیدند و تصمیم گرفتند
مقدارى در غار استراحت کنند. خداوند خواب را بر آن ها چیره کرد و همان گونه که در
قرآن فرموده است آن ها آن قدر خوابیدند که شاه جبار مرد و زمان گذشت. جمعیت دیگرى
جاى مردم شهر را گرفتند و ...(8)
اصحاب کهف پس از خواب طولانى 309 ساله به اراده الهى بیدار شدند تا آیت و نشانه
اى باشند بر رستاخیز و حق بودن زنده شدن مردگان در روز قیامت، قرآن مى فرماید:
«وکذالک اعترنا علیهم لیعلموا ان وعدالله حق و ان الساعة لاریب فیها (9)
(و این چنین مردم را متوجه حال آن ها کردیم تا بدانند وعده خدا حق است و در
رستاخیز تردیدى نیست)
قرآن از این افراد به عنوان جوان و جوانمرد یاد نموده است. در روایتى از امام
صادق(ع) وارد شده که فرمودند: تمام اصحاب کهف پیر و مسن بودند و خداوند به علت
ایمانشان آن ها را «جوان» نامید. کسى که به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه نماید
(جوان) و (جوانمرد) است. (10)
در پایان بعضى از درس هاى انسان سازى آیات فوق را که براى همه به خصوص جوانان
عزیز عبرت آموز است، یادآور مى شویم:
1- شکستن سد تقلید و جدا شدن از همرنگى با محیط فاسد و داشتن استقلال فکرى در
برابر اکثریت گمراه و توجه به این که اصولاً انسان باید سازنده محیط باشد نه ساخته
محیط
2- هجرت از محیط آلوده و تحمل انواع محرومیت و کاستى ها براى حفظ ایمان
3- تکیه بر مشیت خدا و استمداد از لطف او و امیدوارى به رحمت و هدایت حق و امداد
الهى در دشوارترین شرایط و محیط.
4- توجه همیشگى به آخرت و زندگى پس از مرگ (11)
در روایتى از امام صادق(ع) وارد شده که فرمودند: تمام اصحاب کهف پیر و مسن بودند
و خداوند به علت ایمانشان آن ها را «جوان» نامید. کسى که به خدا ایمان آورد و تقوا
پیشه نماید (جوان) و (جوانمرد) است.
پی نوشت ها__________
1- انعام / ،59
2- انبیاء/،60
3- تفسیر نمونه ج 13 ص 435و ،436
4- ممتحنه /،4
5-احزاب /،21
6- کهف /،10
7- کهف /،13
8-تفسیر نمونه ج 15 ص 395 و ،396
9- کهف /،21
10- میزان الحکمه ج 5 ص ،10
11- با استفاده از تفسیر نمونه ج15ص 401 تا 403
منبع: روزنامه جوان، نویسنده: بهزاد کاظمى
ماهاتما گاندی
آنچنان زندگی کن گویی که فردا خواهی مرد، آنچنان بیاموز گویی که تا ابد زنده خواهی ماند.
پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آن است که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی.
مناجات گنجشک با خدا
گنجشک با خدا قهر بود…….روزها گذشت و گنجشگ
با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا می گرفتند و خدا هر بار به
فرشتگان این گونه می گفت: می آید ؛ من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می
شنود و یگانه قلبی هستم که دردهایش را در خود نگاه میدارد…..
و سرانجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. فرشتگان چشم به لب هایش
دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود : با من بگو از آن چه سنگینی
سینه توست.
گنجشک گفت : لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام.
تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی؟ لانه
محقرم کجای دنیا را گرفت ه بود؟ و سنگینی بغضی راه کلامش بست.
سکوتی در عرش طنین انداخت فرشتگان همه سر به زیر انداختند. خدا گفت:ماری در
راه لانه ات بود. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آن گاه تو از کمین
مار پر گشودی.
گنجشگ خیره در خدائیِ خدا مانده بود.
خدا گفت: و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته
به دشمنی ام برخاستی! اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی درونش فرو
ریخت …
های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد …
![]() |
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فى هذَا الْیَوْمِ
الْمَوْعُودِ بِشَهادَتِهِ
خدایا از تو خواهم به حق مولود در این روز آن مولودى که به او وعده شهادت داده
شده بود
قَبْلَ اْستِهْلالِهِ وَ وِلادَتِهِ بَکَتْهُ السَّماَّءُ وَ مَنْ فیها وَ
الاْرْضُ وَ مَنْ
پیش از اینکه بانگش در این دنیا بلند شود و به دنیا آید آسمانها و هر که در آنها
است و زمین و هرکه
عَلَیْها وَ لَمّا یَُطَاْ لابَتَیْها قَتیلِ الْعَبْرَةِ وَ سَیِّدِ
الاُْسْرَةِ الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ
بَر آن است برایش گریستند پیش از آنکه قدم در این جهان گذارد کشته اشک و آه و
آقاى طائفه بشر آن کس که در
یَوْمَ الْکَرَّةِ الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ اَنَّ الاْئِمَّةَ مِنْ
نَسْلِهِ وَ الشِّفاَّءَ فى
روز رجعت به یارى مدد شده و آنکه پاداش کشته شدنش این بود که امامان از نسل
اویند و درمان در
تُرْبَتِهِ و الْفَوْزَ مَعَهُ فى اَوْبَتِهِ و الاْوصِیاَّءَ مِنْ
عِتْرَتِهِ بَعْدَ قاَّئِمِهِمْ
تربت او است و پیروزى در زمان رجعت با او و اوصیاء از عترت او است پس از حضرت
قائم
وَ غَیْبَتِهِ حَتّى یُدْرِکُوا الاْوْتارَ وَ یَثْاَروُا الثّارَ وَ
یُرْضُوا الْجَبّارَ
و پس از دوران غیبتش تا اینکه انتقام گیرند و خونها را باز گیرند و خداى جبار را
خوشنود سازند
وَ یَکُونُوا خَیْرَ اَنْصارٍ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِمْ مَعَ اْختِلافِ
اللَّیلِ وَ النَّهارِ
و بهترین یاران دین خدا باشند درود خدا بر ایشان در هر زمان که رفت و آمد دارد
شب و روز
اَللّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ اِلَیْکَ اَتَوَسَّلُ وَ اَسْئَلُ سُؤ الَ
مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسیَّئٍ
خدایا پس به حق ایشان به سوى تو دست نیاز دراز کنم و از تو خواهم خواستن شخص گنه
کار اعتراف کننده بدکردار
اِلى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فى یَوْمِهِ وَ اَمْسِهِ یَسْئَلُکَ
الْعِصْمَةَ اِلى مَحَلِّ
به نفس خویش از کوتاهیهایى که در امروز و دیروزش کرده و اکنون از تو پناه خواهد
تا هنگام رفتن در
رَمْسِهِ اَللّهُمَّ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ وَ احْشُرْنا
فى زُمْرَتِهِ
گور خدایا پس درود فرست بر محمد و عترتش و ما را در زمره او محشور گردان
وَ بَوِّئْنا مَعَهُ دارَ الْکَرامَةِ وَ مَحَلَّ الاِقامَةِ اَللّهُمَّ
وَ کَما اَکْرَمْتَنا
و جاى ده ما را با او در خانه کرامت (بهشت) و جایگاه ماندن همیشگى خدایا چنانچه
ما را به شناختنش
بِمَعْرِفَتِهِ فَاَکْرِمْنا بِزُلْفَتِهِ وَ ارْزُقْنا مُرافَقَتَهُ
وَسابِقَتَهُ وَ اجْعَلْنا مِمَّنْ
گرامى داشتى هم چنان ما را به نزدیک شدن با او گرامى دار و رفاقت و سابقه داشتن
با او را روزى ما گردان و بگردان ما
یُسَلِّمُ لاِمْرِهِ وَیُکْثِرُ الصَّلوةَ عَلَیْهِ عِنْدَ ذِکْرِهِ وَ عَلى
جَمیعِ اَوْصِیاَّئِهِ
وَ اَهْلِ اَصْفِیاَّئِهِ الْمَمْدُودین مِنْکَ بِالْعَدَدِ الاِْثْنَىْ عَشَرَ
النُّجُومِ الزُّهَرِ
وَ الْحُجَجِ عَلى جَمیعِ الْبَشَرِ اَللّهُمَّ وَهَبْ لَنا فى هذَا الْیَوْمِ
خَیْرَ
مَوْهِبَةٍ وَاَنْجِحْ لَنا فیهِ کُلَّ طَلِبَةٍ کَما وَهَبْتَ الْحُسَیْنَ
لِمُحَمَّدٍ جَدِّهِ
وَ عاذَ فُطْرُسُ بِمَهْدِهِ فَنَحْنُ عائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ
نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ
وَ ننْتَظِرُ اَوْبَتَهُ آمینَ رَبَّ الْعالَمینَ
آمده و چشم به راه رجعت او هستیم اجابت کن اى پروردگار جهانیان
پس مى خوانى بعد از این به دعاى حسین علیه السلام و این آخر دعاى آن
حضرت است در روزى که بسیار شده بود دشمنان او یعنى روز عاشورا
اَللّهُمَّ اَنْتَ مُتَعالِى الْمَکانِ عَظیمُ الْجَبَرُوتِ شَدیدُ الِمحالِ
غَنِىُّ َعنِ
الْخَلایِقِ عَریضُ الْکِبْرِیاَّءِ قادِرٌ عَلى ما تَشاَّءُ قَریبُ
الرَّحْمَةِ
صادِقُ الْوَعْدِ سابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلاَّءِ قَریبٌ إذا دُعیتَ
مُحیطٌ بِما
خَلَقْتَ قابِلُ التَّوبَةِ لِمَنْ تابَ اِلَیْکَ قادِرٌ عَلى ما اَرَدْتَ وَ
مُدْرِکٌ ما
طَلَبْتَ وَ شَکُورٌ اِذا شُکِرْتَ وَ ذَکُورٌ اِذا ذُکِرْتَ اَدْعُوکَ
مُحْتاجاً
وَ اَرْغَبُ اِلَیْکَ فَقیراً وَ اَفْزَعُ اِلَیْکَ خاَّئِفاً وَ اَبْکى
اِلَیْکَ مَکْرُوباً
وَ اَسْتَعینُ بِکَ ضَعیفاً وَ اَتوَکَّلُ عَلَیْکَ کافِیاً اُحْکُمْ بَیْنَنا
وَ بَیْنَ قَوْمِنا
[بِالْحَقِّ] فَاِنَّهُمْ غَرُّونا وَ خَدَعُونا وَ خَذَلُونا وَ غَدَرُوا بِنا
وَ قَتَلُونا و نَحْنُعِتْرَةُ
نَبِیِّکَ وَ و َُلَْدُ حَبیبِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِاللّهِ الَّذِى
اصطَفَیْتَهُ بِالرِّسالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ
عَلى وَحْیِکَ فَاجْعَلْ لَنا مِنْ اَمْرِنا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِکَ
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
خلاصه ای از قانونهای برایان تریسی! | |||
|
|||
|
|||
|
|||
برایان تریسی» مشاور و روانشناس بزرگ و یکی از معتبرترین مراجع صاحبنظر جهان در زمینهی موفقیت و پیشرفت و همچنین نویسندهی کتاب معروف «قورباغه را بخور» میباشد |
|||
«برایان
تریسی» مشاور و روانشناس بزرگ و یکی از معتبرترین مراجع صاحبنظر جهان در زمینهی موفقیت و پیشرفت و همچنین نویسندهی کتاب معروف «قورباغه را بخور» میباشد. «تریسی» در طی 30سال، به 80کشور دنیا سفر کرده است تا دلایل حقیقی این پرسش را بیابد که «چرا وقایع بهصورتی که هستند، اتفاق میافتند؟» او پاسخها را بهصورت قوانینی خلاصه کرد که سالهای زیادی است در دنیا، افراد مختلف با بهکار گرفتن این اصول و قوانین، به موفقیت و خوشبختی در زندگی خود رسیدهاند. آنچه در زیر میخوانید، خلاصهای از این قانونها میباشد.
1) قانون علت و معلول:
هر چیز به دلیلی رخمیدهد. برای هر علتی، معلولی هست و برای هر معلولی، علت یا علتهای بهخصوصی وجود دارد، چه از آنها اطلاع داشته باشید چه نداشته باشید. چیزی به اسم اتفاق وجود ندارد. در زندگی هر کاری را بخواهید، میتوانید انجام دهید به شرط آنکه:
- تصمیم بگیرید دقیقا ًچه میخواهید. - همانکاری را انجام دهید که کسانیکه در این راه موفق شده اند، انجام دادهاند. 2) قانون ذهن:
همهی علت و معلولها، ذهنی هستند. افکار شما تبدیل به واقعیت میشوند. افکار شما آفرینندهاند. شما تبدیل به همان چیزی میشوید که دربارهی آن بیشتر فکر میکنید. همیشه دربارهی چیزهایی فکر کنید که بهطور واقعی طالب آنها هستید و از فکرکردن دربارهی چیزهایی که خواستار آنها نیستید، اجتناب کنید. 3) قانون عینیتیافتن ذهنیات:
دنیای پیرامون شما، تجلی فیزیکی دنیای درون شماست. کار شما در زندگی، این است که زندگی مورد علاقهی خود را در درون خلق کنید. زندگی ایدهآل خود را با تمام جزئیات آن مجسم کنید و این تصویر ذهنی را تا زمانیکه در دنیای پیرامونتان تحقق پیدا کند، حفظ کنید. 4) قانون رابطهی مستقیم:
زندگی بیرونی شما، بازتاب زندگی درونیتان است. بین طرز فکر و احساسات درونی شما از یکطرف و عملکرد و تجارب بیرونی شما از طرف دیگر، رابطهای مستقیم وجود دارد. روابط اجتماعی، وضعیت جسمانی، شرایط مالی و موفقیت اجتماعی شما، بازتاب دنیای درونیتان است. 5) قانون باور:
هر چیزی را که عمیقاً باور داشته باشید، برایتان به واقعیت تبدیل میشود. شما آنچه را که میبینید، باور نمیکنید بلکه آنچیزی را میبینید که قبلاً بهعنوان یک باور انتخاب کردهاید. پس باید : - باورهای محدودکنندهای را که مانع موفقیت شما هستند، شناسایی کنید. - آنها را از بین ببرید. 6) قانون ارزشها:
نحوهی عملکرد شما، همیشه با زیربناییترین ارزشها و اعتقادات شما هماهنگ است. ارزشهایی که واقعاً به آنها اعتقاد دارید، ادعاهای شما نیست بلکه گفتهها، اعمال و انتخابهای شما بهویژه در هنگام ناراحتی و عصبانیت است. 7) قانون انگیزه:
هرچه میگویید یا انجام میدهید، از تمایلات درونی، خواستهها و غرایز شما سرچشمه میگیرد. اینکار ممکن است بهصورت خودآگاه یا ناخودآگاه انجام شود. رمز موفقیت دو چیز است:
- تعیین اهداف و برنامهریزی برای آنها - مشخصکردن انگیزهها 8) قانون فعالیت ذهن ناخودآگاه:
ناخودآگاه شما موجب میشود همهی گفتهها و اعمالتان، مطابق با الگویی انجام پذیرد که با تصویر ذهنی و باورهای زیربنایی شما هماهنگ است. ذهن ناخودآگاه شما، بسته به اینکه چگونه آنرا برنامهریزی کنید، میتواند شما را بهپیش ببرد و یا از پیشرفت بازدارد. 9) قانون انتظارات:
اگر با اعتمادبهنفس، انتظار وقوع چیزی را داشته باشید، در جهان پیرامونتان، امکان وقوع پیدا میکند. شما همیشه هماهنگ با انتظاراتتان عمل میکنید و انتظارات شما، بر رفتار و طرز برخورد اطرافیانتان تأثیر میگذارد. 10) قانون تمرکز:
هر چیزی که ذهن خود را به آن مشغول سازید، در زندگی واقعیت پیدا میکند. هر چیزیکه روی آن تمرکز کنید و مرتب به آن فکر کنید، در زندگی واقعی شکل میگیرد و گسترش پیدا میکند. بنابراین باید فکر خود را بر چیزهایی متمرکز کنید که در زندگی، واقعاً طالب آنها هستید. 11) قانون عادت:
دستکم 95درصد از کارهایی که انجام میدهید، از روی عادت است، خواه عادتهای مفید و خواه عادتهای مضر. شما میتوانید عادتهایی که موفقیتتان را تضمین میکند، در خود پرورش دهید؛ به اینصورت که تا هنگامیکه رفتار مورد نظر، بهصورت غیرارادی انجام نشود، تمرین و تکرار آگاهانه و مداوم آن را ادامه دهید. 12) قانون جذب:
شما بهطور مرتب افکار، ایدهها و موفقیتهایی را که با افکار غالب شما هماهنگ هستند، به خود جذب میکنید؛ خواه افکار منفی و خواه افکار مثبت. شما میتوانید بهتر از اینکه هستید، باشید. ثروتمندتر از اکنون باشید و تواناییهای بیشتری داشته باشید چون میتوانید افکار غالب خود را تغییر دهید. 13) قانون انتخاب:
زندگی شما، نتیجهی انتخابهای شما تا این لحظه است. چون همیشه در انتخاب افکار خود آزاد هستید، کنترل کامل زندگیتان و تمامی آنچه برایتان اتفاق میافتد نیز در دست شماست. 14) قانون تفکر مثبت:
برای موفقیت و شادی در تمام جنبههای زندگی، تفکر مثبت، امری ضروری است. شیوهی تفکر شما، نشاندهندهی ارزشها، اعتقادات و انتظارات شماست. 15) قانون تغییر:
تغییر، غیرقابل اجتناب است و چون با دانش روزافزون و تکنولوژی رو به پیشرفت هدایت میشود، با سرعتی غیرقابل قیاس با گذشته، در حال حرکت است. کار شما این است که استاد تغییر باشید نه قربانی آن. 16) قانون کنترل:
اینکه تا چه حد در مورد خودتان مثبت فکر میکنید، بستگی به این دارد که فکر میکنید تا چه حد زندگیتان را تحت کنترل دارید. سلامتی، شادی و عملکرد عالی، از طریق کنترل کامل افکار، اعمال و شرایط پیرامونتان بهوجود میآید. 17) قانون مسؤولیت:
هرجا که هستید و هرچه که هستید، بهخاطر آن است که خودتان اینطور خواستهاید. مسؤولیت کامل آنچه که هستید، آنچه که بهدست آوردهاید و آنچه که خواهید شد، بر عهدهی خود شماست. 18) قانون پاداش:
عالم در نظم و تعادل کامل بهسر میبرد. شما همیشه پاداش کامل اعمالتان را میگیرید. همیشه از همان دست که میدهید، از همان دست هم میگیرید. اگر از عالم بیشتر دریافت میکنید، به این دلیل است که بیشتر میبخشید. 19) قانون خدمت:
پاداشهایی که در زندگی میگیرید، با میزان خدمتتان به دیگران، رابطهی مستقیم دارد. هرچه بیشتر برای بهبود زندگی و سعادت دیگران، کار و مطالعه کنید و تواناییهای خود را افزایش دهید، در عرصههای مختلف زندگی خود نیز پیشرفت میکنید. 20) قانون تأثیر تلاش: همهی امیدها، رؤیاها، هدفها و آرمانهای شما، در گرو سختکوشی شماست. هرچه بیشتر تلاش کنید، بخت و اقبال بهتری پیدا میکنید. هیچ راه میانبری وجود ندارد. |
این روزها انتصاب آقای اسفندیار رحیم مشائی از سوی دکتر احمدی نژاد به سمت معاون
اول ریاست جمهوری موضوع اصلی رسانه ها و محافل مختلف سیاسی است. شاید پس از اصلاح
قانون اساسی در سال 1368 و حذف پست نخست وزیری و جایگزینی پست معاونت اول رییس
جمهور،هیچ گاه انتصاب نفر دوم دولت این قدر حساسیت برانگیز نبوده است و با مخالفتها
روبرو نشده است. دکتر حبیبی، محمد رضا عارف و پرویز داودی بی سروصدا آمدند و
رفتند. اگرچه پست معاونت اول رییس جمهور از اقتدارات و اختیارات نخست وزیری
برخوردار نیست اما طبق قانون اساسی، معاون اول رییس جمهور با موافقت وی اداره
هیات وزیران و مسئولیت هماهنگی سایر معاونتها را به عهده خواهد داشت. (اصل
124) هم چنین در صورت فوت، عزل، استعفا، غیبت یا بیماری بیش از دو ماه رییس
جمهور و یا در موردی که مدت ریاست جمهوری پایان یافته و رییس جمهور جدید بر
اثر موانعی هنوز انتخاب نشده و یا امور دیگری از این قبیل، معاون اول رییس
جمهور یا موافقت رهبری اختیارات و مسئولیتهای وی را بر عهده می گیرد.(اصل
131)
این اصول قانون اساسی نشان دهنده آن است که معاون اول رییس جمهور نیز دارای
اهمیت بالقوه بسیار زیادی می باشد. شاید به علت همین اهمیت بالقوه مخالفتها با آقای
مشائی بیشتر شده است.
مخالفان مشایی
نکته مهم در این باب این است که این مخالفتها اکثرا از سوی برخی مراجع عظام
تقلید و از درون جبهه اصولگرایان ابراز شده و حتی به برخی حامیان رییس جمهور محترم
نیز کشیده شده است. اصولگرایانی مانند احمد توکلی، محمدرضا
باهنر، حسن ابوترابی فرد، علی مطهری و ...، حامیان دکتر احمدی نژاد در مجلس نیز
مانند آقای رسایی و حجت الاسلام سید احمد خاتمی نیز به منتقدان این انتصاب تبدیل
شده اند. حتی در سخنان مهم نایب رییس مجلس نیز سخنی از نامه ای از مقام معظم رهبری
به میان آمد که در آن معظم له به برکناری مشائی حکم داده است. به نظر می رسد با
اعلام مخالفت مقام معظم رهبری با این انتصاب ماجرا به پایان خود نزدیک می شود.
حجتالاسلام و المسلمین سیدمحمد حسن ابوترابیفرد نایب رئیس اول مجلس چهارشنبه
در گفتوگو با ایسنا گفت:
نظر مقام معظم رهبری نیز مبنی بر کنار گذاشتن آقای رحیم مشایی
از سمت معاونت ریاستجمهور، کتبا به رئیسجمهور ابلاغ شده است. باید بدون کمترین
درنگ، حکم عزل و یا پذیرش استعفای مشایی توسط ریاست جمهور اعلام شود.
وی این مسأله را مطالبه جدی رهبر انقلاب و خواست اکثریت قاطع
نمایندگان مجلس دانست و تصریح کرد: این خواسته در احترام به نظر رهبر معظم انقلاب و
در قدرشناسی از نگاه علما و مراجع تقلید، چند ماه پیش از رئیسجمهور درخواست
شد و امروز نیز به طور جدی و مؤکد در دستور کار نمایندگان مردم در مجلس
است.
دکتر احمد توکلی رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی در گفتگو با خبرنگار مهر
تصریح کرد: "ابلاغ کتبی نظر رهبر انقلاب به احمدی نژاد در روز شنبه
برای لغو حکم اسفندیار رحیم مشائی از معاون اولی دولت قطعی است. علاوه بر این،
در ابلاغ نظر رهبری بر بکار نگرفتن مشائی در پست ها و معاونت های کلیدی
مجموعه کابینه دهم نیز تاکید شده است."
حضرت آیتالله العظمی مکارمشیرازی در پاسخ استفتاء جمعی از مقلدان خود
در ارتباط با واگذاری سمت معاون اولی رئیس جمهور به رحیممشایی بیان داشتند: تصدی
چنین کسی مشروعیت ندارد و اگر خطایی در انتصاب مزبور صورت گرفته هر چه سریعتر
اصلاح شود.
فراکسیون روحانیون مجلس هنگامی که با اصرار احمدی نژاد بر تصمیم خود و عدم
تجدیدنظر در این انتخاب مواجه شد، یادآور شد: در صورت عدم برکناری رحیم مشائی از
سمت معاون اولی رئیس جمهور با مقام معظم رهبری در این خصوص دیدار می کند.
موافقان مشایی:
اما در مقابل رییسجمهور سه شنبه شب در پاسخ به سوالی درباره شایعات مربوط به
استعفای آقای مشایی از سمت معاون اولی رییسجمهور تاکید کرد: آقای مشایی از مدیران
مومن دلسوز، ولایی، پاک و خلاق ایران هستند و به چه دلیل باید استعفا
بدهند
رییسجمهور خاطرنشان کرد: چهار سال خدمات آقای مشایی در عرصههای مختلف میراث
فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی ایران اگر بینظیر نباشد کمنظیر است. لازم به ذکر
است که این مصاحبه قرار بود در اخبار 21 روز سه شنبه پخش شود که در نهایت این
مصاحبه پخش نگردید.
همچنین سایت شخصی اسفندیار رحیم مشایی طی مطلبی غیر منتظره و تامل
برانگیز، در واکنش به انتقادهای فزاینده از انتخاب او به عنوان معاون اول رئیس
جمهوری، مخالفان این انتصاب را سهم خواه، حسود و یا نادان خوانده و مشایی را
گل سبد اصولگرایان خواند.
علی اکبر جوانفکر مشاور مطبوعاتی رئیس جمهور به خبرنگار مهر گفت:
رئیس جمهور به خاطر شناخت کامل وجامعی که از مشایی دارد و با توجه به رویکرد دولت
دهم مبنی بر افزایش حجم کار و سرعت بخشیدن به کارها این انتخاب را انجام داده است.
سید مجتبی ثمره هاشمی دستیار ارشد رئیس جمهور نیز در برنامه "کنکاش " شبکه جهانی
جام جم تاکید کرد: در انتصاب آقای مشایی به معاونت اول رئیس جمهور هیچ تجدید نظری
صورت نخواهد گرفت.
اصلی ترین دلیل مخالفت با ایشان به مواضع و گفته های ایشان مربوط است. برخی از
این مواضع عبارتند از:
1- نخستین بار که نام او بر سر
زبانها افتاد، تیرماه سال 85 بود که در دیدار با یک خبرنگار ترک، برداشتن حجاب از
سوی او را بدون اشکال دانست. به نوشته کیهان، «الیف کورپا» خبرنگار روزنامه صباح
ترکیه گفت: مشایی در جواب این سؤال وی که آیا میتوانم روسریام را بردارم، گفته
است: «بله اینجا ایران آزاد است.» وی اضافه کرد: «در ایران استفاده از حجاب بدون
اجبار است و هیچ فشاری از طرف حکومت در استفاده از حجاب اعمال نمیشود. این یک
انتخاب کاملاً شخصی است. اگر شما در ایران از روسری و حجاب استفاده نکنید هیچ
مقام دولتی به شما تذکری نخواهد داد». مشایی حتی در پاسخ به سؤال خبرنگار
ترک مبنی بر این که آیا بیحجابی و صرف نوشیدنیهای الکلی توسط توریستهای ایرانی
در ترکیه شما را ناراحت نمیکند، گفته بود: «نه. این مسائل شخصی است و اگر دوست
دارند میتوانند هم مشروبات الکلی استفاده کنند و هم بیحجاب باشند و هم با مایو
بگردند» اما به جای مشایی این محمدرضا مهراندیش، مدیر روابط
عمومی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری بود که اظهارات منتصب به مشایی را تکذیب
کرد. (به نقل از روزنامه خبر و سایت
تابناک)
2- 6 ماه بعد یعنی در دی ماه 85 نیز حضور مشایی در افتتاحیه یک نمایشگاه در
ترکیه که در آن زنان بدون حجاب مشغول رقص و پایکوبی بودند؛ خبرساز شد.
در فیلم یک ساعتهای که از رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در برخی از سایتهای
اینترنتی منتشر شد؛ او در تمام طول مدتی که سه رقص جداگانه برگزار میشد (13 دقیقه
و 30 ثانیه) در مراسم حضور داشت. فیلمی که ابوطالب به عنوان یک مستندساز مونتاژ
بودن آن را تکذیب کرد و علیرضا سجادپور، معاون سابق مشایی در سازمان میراث فرهنگی و
گردشگری نیز اجرای رقص در مراسم را تأیید نمود.
اما مشایی اصرار داشت که پس از دقایقی این مراسم را ترک کرده و واکنشها به حضورش
در این مراسم را «حمله به دولت اصولگرا» توصیف کرد و حتی از دو نماینده اصولگرایی
که به او انتقاد کرده بودند (ابوطالب و افروغ) شکایت نمود.
3- در آذر ماه 87 حمل قرآن همراه با دف در یک همایش
سازمان میراث فرهنگی خبر ساز شد. 10 زن سیاهپوش که در ردیف نخست آنها یک زن به طور
انفرادی قرآنی را در یک سینی حمل میکرد، شروع به نواختن دف کرده و قرآن را به قاری
رساندند! این اقدام از سوی علما به عنوان وهن قرآن شناخته شد. حضور یا
عدم حضور مشایی در این همایش نیز در هاله ای از ابهام باقی ماند و نهایتا این ماجرا
با استعفای معاون سرمایه گذاری مشایی خاتمه یافت.
4- مشهورترین موضع جنجالی آقای
مشایی به موضع ایشان در قبال اسراییل باز میگردد: " ایران
امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است. " که به موجی
از اعتراض تبدیل شد و تا مرز سوال نمایندگان از رییس جمهور نیز پیش رفت. نهایتا با
ورود مقام معظم رهبری ماجرا پایان یافت. ایشان در خطبه های نماز جمعه شهریور ماه
1387 فرمودند: " یک نفر پیدا میشود دربارهى مردمى که در اسرائیل
زندگى میکنند، اظهار نظرى میکند. البته این اظهار نظر، اظهار نظر غلطى
است. اینى که گفته شود ما با مردم اسرائیل هم مثل مردم دیگر دنیا
دوستیم! این حرف درستى نیست؛ حرف غیرمنطقىاى است." البته آقای مشایی بعد از اظهار
نظر رهبر انقلاب با انتشار نامه ای اظهارات خود را تصحیح کرد و اسراییل را رژیمی
اشغالگر و غاصب نامید.
5- آخرین مورد نیز که به انتزاع
سازمان حج و زیارت از زیرمجموعه وزارت ارشاد و الحاق آن به زیرمجموعه سازمان میراث
فرهنگی و گردشگری مربوط می شود که به استعفای اعتراض امیز حجت الاسلام ری شهری
منجر شد. آیت الله مکارم شیرازی از مراجع تقلید در ابتدای درس خارج خود از
این اقدام انتقاد کرده و فرمودند: " اخیراً در یک حرکت شتابزده و نسنجیده سازمان حج
و زیارت را تابع سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کردند که مایه تعجب همگان شد؛ بلکه
اهانت بزرگی به این وظیفه مقدس اسلامی بود چراکه این برنامهی مهم اسلامی را در
ردیف گردشگری در جزیرهی کیش و صنایع دستی را مثال آن قرار میداد." آیت
الله صافی گلپایگانی از مراجع تقلید نیز به این اقدام اعتراض کردند. اما این
اعتراضها به جایی نرسید تا اینکه نهایتا با انتشار نامه مخالفت مقام معظم رهبری
منتفی شد. در این نامه آمده بود: "در باره جابجایی سازمان حج و زیارت به جناب آقای
رییس جمهور موکد تذکر داده شد که الحاق این سازمان به مجموعه گردشگری شایسته نیست"
و از آقای ری شهری خواسته شد که به فعالیت خود ادامه دهد. هرچند آقای مشایی در دفاع
از خود عنوان کرده اند که این اقدام شخص آقای احمدی نژاد بوده و نه ایشان ولی
منتقدان آن را از اقدامات ایشان می دانند