مرگ معاویه را 12، 15و22 رجب گفته اند در هر صورت این روز،روز شادی اهل
ایمان و حزن و اندوه طاغیان و نا سپاسان است . در روایت است روزه این روز
به جهت شکر الهی بر هلاکت معاویه مستحب است و تسامح در ادله سنن نیز این را تایید
می نماید.
نسب معاویه
کلبی نسابه و ابن روزبهان که از ثقات نزد علمای اهل سنت هستند نقل کرده اند که
پدر واقعی وی نا معلوم است ولی مشهور آن است که او فرزند ابو سفیان است که دشمنیش
با پیامبر شهره آفاق است .
راغب اصفهانی در محاضرات و أبن أبی الحدید از ربیع الأبرار زمخشری نقل می کنند
که نسب معاویه مبهم است.
آورده اند مادر معاویه هند جگر خوار با صباح که جوانی خوش رو و کارگر أبوسفیان
بود، الفتی تمام داشت! اما به هر حال ؛ او را معاویة بن أبی سفیان بن حرب می
گویند.
أبوسفیان مردی زشت و کوتاه قد بود و یک چشم او در طائف و چشم دیگرش در یرموک کور
شده بود. باطنش کورتر از چشمش بود و نهایت عداوت و دشمنی را با پیامبرص داشت.
أبوسفیان در هر جنگ و فتنه ای که بر علیه پیامبرص به وجود می آمد دخالت داشت و
در سال فتح مکه از ترس اسلام آورد و با نفاق زندگی کرد تا در سن 82 سالگی در سال 30
هـ به درک رفت.
مخفی نماند که حمامه یکی از جدات معاویه است که در بازار المجاز صاحب پرچم و
مشهور بود و از این جا نسب أبوسفیان هم معلوم می شود. مادر معاویه هند جگر خوار است
که از ذوات الأعلام بود و میل فراوانی به غلامان سیاه داشت و از توضیح حال پدر
معاویه وضع مادر او هند روشن می شود.
محدث قمی می فرماید: چون پیامبرص در فتح مکه ریختن خون معاویه را مباح شمردند،
به اصرار و شفاعت عباس، مدتی پیش از وفات پیامبرص اسلام آورد و از ریخته شدن خونش
جلوگیری شد.
حکومت معاویه در شام
یزید بن أبی سفیان از طرف أبوبکر با لشکر مسلمین به طرف شام رفت، معاویه هم
همراه آنها بود. یزید در شام مرد و أبابکر ولایت شامات را به معاویه واگذار کرد و
به این حال بود تا زمان خلافت أمیرالمؤمنینع که طغیان معاویه علیه آن حضرت شروع
شد.
معاویه در سال 45 هـ برای پسرش یزید بیعت گرفت و بر اساس نقل اهل سنت در صحاح،او
اول کسی بود که دشنام بر امیر المؤمنینع را ترویج کرد و در آخر خطبه نماز جمعه لعن
و جسارت بر علیع می کرد. او دستور داد در تمام شهرها این لعن انجام شود و تا زمان
عمربن عبدالعزیز ادامه داشت تا اینکه او لعن بر آن حضرت را منع کرد.
دشمنی معاویه با امیر المومنین علی علیه
السلام
معاویه به صحابه و تابعین دستور داد تا حدیث در مذمت علیع جعل کنند و عده زیادی
از محبین و ارادتمندان آن حضرت را به شهادت رساندند. مانند جناب مالک اشتر نخعی که
در قلزم مصر به سم شهید شد. امام مجبتیع را به دست جعده عیال آن حضرت مسموما شهید
کرد.
معاویه مردی خوش گذران و پرخور بود به حدی که از کثرت خوردن می گفت: خسته شدم
ولی سیر نشدم. این به خاطر نفرین حضرت رسولص درباره او بودکه او را نفرین کرد که
هیچ گاه سیر نشوی. او در نفاق و عوام فریبی تجربه به سزایی داشت. محدث قمی نقل می
کند که دویست خبر از طرق معتمده اهل سنت در مذمت معاویه نقل شده است.
ماجرای مرگ معاویه
در برخی کتب چون کتاب حوادث الایام1 آمده است آخر الأمر معاویه در مسیر مکه به
شام بیمار شد به حدی که می لرزید و دهان او بسته نمی شد تا وارد شام شد و در آنجا
جان به مالک دوزخ داد و رهین اعمال خویش گردید. هنگام مرگ سن او را 75 یا 82 یا 92
سال نقل کرده اند.
روز شمار هلاکت یاغی ترین باغی
طبق نقل شیخ مفید علیه الرحمه 22 رجب مصادف است با سالروز1.ولادت، 5 سال پیش از بعثت پیامبر؛
2.شرکت در آزار مسلمانان، همراه با دیگر کودکان مکه؛
3.مهاجرت خواهرش، ام حبیبه رمله دختر ابوسفیان|ام حبیبه همراه با مسلمانان به
حبشه؛
4.کشته شدن برادرش، حنظله، دایی اش، ولید و پدربزرگ مادریش، عقبه به دست
امیرمومنان علی علیه السلام و حمزه در جنگ بدر؛
5.همراهی با پدر جنگ های احد و خندق بر ضد مسلمانان؛
6.ازدواج پیامبر با خواهر معاویه، ام حبیبه در سال هفتم هجری؛
7.فتح مکه و اسلام آوردن ظاهری؛
8.همراهی با سپاه اسلام در جنگ حنین 8 و 9 ه.ق
9.به دست آوردن صد شتر از غنایم حنین؛
10.سکونت در مدینه
11.شرکت در جنگ یمامه در زمان خلافت ابوبکر؛
12.شرکت در سپاه برادرش، یزید و حرکت به سوی شام؛
13.به دست آوردن حکومت اردن در زمان خلافت عمر؛
14.به دست آوردن حکومت دمشق پس از مرگ برادرش، یزید در واقعه طاعون سال 18 ه.ق؛
15.سفر عمر به شام و بی تفاوتی او نسبت به تجمل گرایی معاویه؛
16.مرگ مادر معاویه، هند در زمان خلافت عمر؛
17.به دست آوردن حکومت سراسر شام پس از کشته شدن عمر و آغاز حکومت عثمان؛
18.ازدواج سیاسی با میسون مسیحی برای پایدار ساختن جایگاهش در شام؛
19.طلاق دادن میسون و تولد یزید در خارج از دمشق 26 ه.ق
20.بازگرداندن ابوذر از تبعیدگاهش شام به مدینه 30ه.ق
21.مرگ ابوسفیان 31 ه.ق
22.باز پس فرستادن تبعیدیان کوفی و بصری به شهرهایشان 33 ه.ق
23.سرباز زدن از کمک به عثمان 35 ه.ق
24.آغاز خلافت امیر مومنان علی(ع)، برکناری معاویه از سوی ایشان و آغاز حکومت
مستقل معاویه در شام 35 ه.ق
25.به دست آوردن پیراهن عثمان و ادعای خون خواهی 36 ه.ق
26.درنگ در پاسخ به جریر بن عبدالله بجلی، فرستاده مخصوص امیر مومنان علی علیه
السلام به شام، سازش با روم، جذب عمرو عاص و آماده ساختن لشکر شام برای جنگ 36 ه.ق
27.آغاز جنگ صفین بر ضد امیر مومنان علی علیه السلام خلیفه رسمی جهان اسلام 36
ه.ق
28.بر نیزه کردن قرآن، پایان جنگ صفین و سودجویی از حکمیت 37 ه.ق
29. شهادت مالک اشتر و محمد بن ابی بکر، استانداران اعزامی امیر مومنان علیه
السلام به مصر 38 ه.ق توسط وی
30.آغاز یورش های غارتگرانه به عراق و حجاز برای ایجاد ناامنی در قلمرو خلافت
امیر مومنان علی علیه السلام 39 ه.ق
31.نجات از ترور و عقیم شدن 40 ه.ق؛
32.حرکت به سوی عراق برای جنگ با امام حسن علیه السلام و ایجاد دسیسه در لشگر آن
حضرت 41 ه.ق؛
33.صلح با امام حسن علیه السلام و به دست آوردن خلافت و زیر پا گذاشتن شرایط
پیمان صلح 41 ه.ق؛
34.آغاز دشنام گویی به امیر مومنان علی علیه السلام بر منبرها و گماشتن
فرمانداران اموی و دشمن اهل بیت علیه السلام 41 ه.ق؛
35.سفر حج و مرگ ام حبیبه، همسر پیامبر و خواهر معاویه؛
36.نسبت دادن زیاد به فرزندی ابوسفیان 44 ه.ق؛
37.انتصاب زیاد به حکومت بصره 45 ه.ق؛
38.اعلام رسمی ولایت عهدی یزید در شام 46 ه.ق؛
39.کشته شدن عبدالرحمان بن خالد بن ولید، رقیب یزید در شام 46 ه.ق؛
40.شرکت دادن یزید در جنگ بزرگ قسطنطنیه 49 ه.ق؛
41.به شهادت رساندن امام حسن علیه السلام و مسموم ساختن سعد وقاص 50 ه.ق؛
42.انتصاب زیاد به حکومت کوفه و سخت گیری بیش تر شیعیان کوفه 50 ه.ق؛
43.ناکام ماندن در سفر به حج برای تثبیت ولایتعهدی یزید 50 ه.ق؛
44.ناکام ماندن طرح انتقال منبر پیامبر به شام 50 ه.ق؛
45.به شهادت رساندن حجر و فرستادن یزید به سفر حج 51 ه.ق؛
46.گرفتن بیعت برای یزید در سراسر جهان اسلام، سفر به حجاز و آغاز بیماری وی
هنگام بازگشت به شام 56 ه.ق؛
47.مرگ در دمشق در 78 سالگی 60 ه.ق؛
پاورقی....................
(1) معاویه در سفر به شام به منزل «ایوا» رفته بود. در شب، به جهت قضاى حاجت
بیرون رفت، در آنجا چاهى بود که از آن آب مى کشیدند، معاویه در حال نگاه کردن به
چاه بود که بخارى، ضربه اى بر او زد. او در حالى که هذیان مى گفت خود را با زحمت به
محل خوابش رساند. روز دیگر مردم به دیدن او آمدند. و دیدند که او به مرض لغوه هذیان
گوى دچار شده است، چون معاویه خود را تنها یافت، به گریه افتاد، مروان پرسید: چرا
گریه مى کنى؟ معاویه گفت: مى ترسم به سبب اینکه خلافت را از علىّ بن ابى طالب گرفتم
و حجر بن عدى و اصحاب او را کشتم خداوند مرا به این مرض دچار کرده باشد، اینها همه
به سبب دوستى با یزید است، اگر دوستى یزید نبود، راه راست را مى رفتم. سپس از آنجا
حرکت کرد تا به شام رسید. در آن هنگام مرض او شدت یافته بود و در شب خوابهاى شوریده
مى دید. و از آن مى ترسید. گاه گاه هذیان مى گفت، آب بسیار مى خورد ولى تشنگیش رفع
نمى شد و نیز گاهى بیهوش مى شد و وقتى به هوش مى آمد با صداى بلند مى گفت: مرا با
تو چه کار اى حجر بن عدى، مرا با تو چه کار اى عمر بن حمق، اى پسر ابوطالب چرا با
تو مخالفت کردم و... و سرانجام مرگ او در سال 60 هجرى قمرى در سن 78 یا 80 سالگى از
شدّت مرض به وقوع پیوست(حوادث الایام، صفحه 148)
طاووس کبریایی، ای هدیه خدایی
تو دیدینیترینی، ای دیدنی کجایی؟
هر دیده مست راهت، غمدیده در پناهت
خشکیده یاس عالم در حسرت جدایی
ای آسمان اول، ای سایبان آخر
ای چشم چشمه عشق، رحمی به بینوایی
آرامتر که من هم با کودکان بیایم
پایی نمانده دیگر، جز دست بر دعایی
سخت است بی تو بودن، سخت است بی تو ماندن
سخت است بی تو بی تو، بی یار آشنایی
آسان نمیتوان رفت از خوان رحمت تو
بگذار تا بمانم در زیر گرد پایی
امید ناامیدان، مهدی سرت سلامت
سنگ است قلب بی تو، ننگ است بی وفایی
سیدجعفر
علوی(امید)
دانستنی های جالب و خواندنی
1. داوینچی همزمان با یک دست می نوشت و با یک دست
نقاشی می کرد !
2. هیتلر از مکان های بسته وحشت داشت !
3. مار می تواند تا نیم ساعت بعد از قطع شدن سرش
نیش بزند !
4. هر انسان تا 8 دقیقه بعد از قطع گردنش هنوز به
هوش است !
5. اغلب مارها 6 ردیف دندان دارند !
6. وقتی به خورشید نگاه می کنید 8دقیقه قبل از آن
را مشاهده می کنید !
7. قلب میگو در سر آن واقع است !
8. ظروف پلاستیکی تقریبا 50 هزار سال در برابر
تجزیه مقاومند !
9. حدود 250 نفر از محققان ناسا ایرانی هستند و
رئیس کامپیوتر ناسا یک ایرانی است !
10. دانشمندان دریافته اند مورچه ها هم مانند
انسان ها صبح ها خمیازه می کشند !
11.حس بویایی مورچه با سگ برابری می کند !
12. آیا می دانستید تصمیم بر این بود که کوکا کولا
به عنوان دارو استفاده شود ؟!
13. با ?? گرم طلا می توان نخی به طول 81کیلومتر
درست کرد !
14. فنلاند از 170 هزار و 585 جزیره تشکیل شده است
!
15. زمین در آغاز پیدایش 2000 بار بزرگتر از حجم
کنونی اش بود !
16. در زبان عربی برای کلمه شمشیر 850 واژه مختلف
وجود دارد !
17. گرانترین کفش دنیا 1 میلیارد و 700 میلیون
تومان است !
18. برای تخمین زدن حشره های روی زمین کافیست به
ازای هر انسان 200 میلیون حشره ریز و درشت در نظر
بگیریم !
19. کوسه با شنیدن ضربان قلب طعمه خود، آن را پیدا
می کند !
20. فیل تنها حیوانی است که نمی تواند بپرد !
21. قلب وال در هر دقیقه فقط 9 بار می زند !
22. ایرانیان در انگلیس ثروتمندترین قشر هستند حتی
ثروتمندتر از ملکه الیزابت !
23. در سال 1380تعداد گوسفندان زلاندنو 44 میلیون
راس اعلام شد در حالی که جمعیت این کشور 4 میلیون
نفر بود
24. قوه چشایی پروانه در پاهای آن تعبیه شده است !
25. جوانان هندی شادترین و ژاپنی ها افسرده ترین
های جهان هستند !
26. مغز در هنگام خواب فعالتر از وقتی است که
تلویزیون می بینید !
27. 90% سم مار از پروتئین تشکیل شده است !
28. چشم انسان معادل یک دوربین 135 مگا پیکسل عمل
می کند !
29. آب دریا بهترین ماسک صورت است !
30. سرعت عطسه یک انسان برابر است با 160 کیلومتر
در ساعت !
بسیاری از اوقات اطرافیانمان از لحاظ روحی اشخاص
متعادل، شاداب و سالمی نیستند. اگرچه ممکن است شما فرد
مثبتی باشید اما هنگامی که با چنین افرادی برخورد می
کنید، احساس نگرانی به شما دست می دهد.شما به عنوان یک
فرد مستقل، از استقلال خود در زندگی احساس رضایت می
کنید؛ اما این قبیل افراد ممکن است شما را در شرایط
نابسامانی قرار دهند که می تواند تاثیر منفی روی
زندگیتان داشته باشد. برخورد این قبیل اشخاص باعث کاهش
اعتماد به نفس شما می شود
با مطالعه این مطلب از «Readers
Digest»
که به بررسی شخصیت های متفاوت پرداخته است، شما با
شخصیت های متفاوتی آشنا می شوید.
1 -
افراد فریب کار؛
این افراد مهارت خاصی در فریب دادن دیگران دارند و به
قدری در این کار مهارت کسب کرده اند که تا شما به خود
بیایید کار از کار گذشته است.
این افراد با آگاهی یافتن از اسرار زندگی دیگران، از
آن برای رسیدن به اهداف خود سوءاستفاده می کنند و باعث
می شوند اعتماد به نفس فرد به مرور زمان از بین برود.
آن ها با شگردی خاص شما را وادار به انجام کارهایی می
کنند که تمایلی به آن ندارید و تا به خود بیایید متوجه
می شوید که دیگر قدرت تشخیص ندارید و استقلال خود را
از دست داده اید و ناخواسته اهداف او را دنبال کرده
اید.
2 -
خودشیفته؛
این افراد از حس خودستایی شدید رنج می برند و معتقدند
که تمام دنیا حول شخصیت آن ها می چرخد. هرچند که مانند
افراد فریب کار موذی نیستند اما هر طور که شده است می
خواهند به اهداف و نیاتشان برسند و هر چقدر اطرافیان
تلاش می کنند به آن ها بفهمانند که همه چیز تنها برای
آن ها نیست، بی نتیجه است چرا که نیازهای دیگران برای
آن ها هیچ اهمیتی ندارد.
3 -
منفی نگر؛
این افراد از موفقیت و موضوعات مثبتی که در زندگی شما
اتفاق می افتد، لذت نمی برند اگر شما از قبول نشدن در
امتحان میان ترم بگویید آن ها از دشواری امتحانات
پایان ترم شما را می ترسانند.
این قبیل افراد شادی شما را از بین می برند و زمانی
نمی گذرد که شما نیز دیدگاه منفی نسبت به همه کس و همه
چیز پیدا خواهید کرد
4 -
افراد منتقد؛
این افراد همیشه نسبت به موضوعات جالب و هیجان انگیزی
که برای شما اتفاق می افتد، عجیب و غریب نگاه می کنند
و از همه چیز و همه کس انتقاد می کنند و راضی نیستند.
صرف کردن وقت با این افراد ناخواسته در شخصیت شما
تغییر ایجاد خواهد کرد.
5-
همیشه مخالف؛
این قبیل افراد با تمام ایده ها و پیشنهادهای شما
مخالفت می کنند و همیشه بهانه ای برای این مخالفت
دارند و اگر در انجام کار موفق نباشید شما را سرزنش می
کنند و اگر موفق شوید سعی می کنند شما را شکست دهند.
مراوده با این اشخاص از اعتماد به نفس شما می کاهد
6 -
ریاکار؛
شما همیشه از دورویی این قبیل افراد رنج می برید.. آن
ها خود را در شادی و غم شما شریک نمی دانند و هنگامی
که نیاز به دوست دارید که در کنار شما باشد حضور
نخواهند داشت و موقعی که نیاز به انتقاد سازنده دارید
ترجیح می دهند به شما چیزی نگویند و شاهد شکست شما
باشند.. برای احساسات شما در زندگی خصوصی احترام قائل
نیستند.
7-
افراد پرتوقع؛
شما هرگز نمی توانید توقع های غیرواقعی این افراد را
برآورده کنید و مجبورید بیشتر وقت خود را برای راضی
نگه داشتن آن ها صرف کنید.
این افراد به قدری انرژی و وقت شما را می گیرند که
دیگر به علت خستگی نمی توانید برای کارهای خود وقت
بگذارید.
همه این شخصیت ها چند نقطه مشترک دارند که عبارت است
از:
- هر چقدر در رسیدن به هدف موفق باشند بیشتر به آن کار
ادامه می دهند..
- از آن جایی که متوجه اعمالشان نیستند، حرف زدن با آن
ها فایده ای ندارد.
خوبی بابا؟خیلی وقته حالت رو نپرسیدم.آخه همیشه تو خونه می بینمت.
همیشههم سالم می بینمت برا همین
حالت رو نپرسیدم.ببخش بابا ، اونقدر دور و برم شلوغ شده که وقتی اسپری
های رنگارگت رو جلوی دهانت می گیری،صدای فِس فِسش لابه لای صدای هدفونی که توی
گوشمه گم می شه، تصویرش بین انعکاس مانیتور و تلویزیون ازبین می ره و من هیچ وقت از
تو نمی پرسم «حالت چطوره بابایی؟»
بابایی ،می دونی کِی ها یادت می افتم؟ بعضی شبا وقتی بعد از شب
زنده داری هام پای کامپیوتر که چشام داره از قرمزی می سوزه،وقتی می خوام
بخوابم،سکوت رو صدای خِس خِس سینه هات می شکنه و من یادم می افته باید در اتاقم رو
ببندم تا بتونم راحت بخوابم.
آره بابا ،ازت فرار می کنم...تو دنیای من لباس خاکی ، چفیه ،
شیمیایی، مین والمری و.. غریبه اند.
تو دنیای من هیچ کس به فکر بقیه نیست و... تو دنیای من از دنیای تو فقط یه چیز
باقی مونده :سهمیه دانشگاه تف به این دنیا،بابایی.
تف به این دنیا که من و تو رو از هم جدا کرده.
تف به من که هرچی خواستم مثل تو باشم نتونستم.
هرچی خواستم به دوستام بگم بابام به خاطر شما جنگیده نتونستم،هر چی خواستم خودم
رو بندازم تو بغلت زار زار گریه کنم،نتونستم.هر چی خواستم بیام پیشت تا برام از
جبهه بگی،نتونستم.
آره بابا ،ازت فرار می کنم...تو دنیای من لباس خاکی ، چفیه ، شیمیایی، مین
والمری و.. غریبه اند.
تو دنیای من هیچ کس به فکر بقیه نیست و... تو دنیای من از دنیای تو فقط یه چیز
باقی مونده :سهمیه دانشگاه تف به این دنیا،بابایی...
اونقدر دور و برم شلوغ شده که کم کم داره یادم می ره بابام،همون که شب ها سینه
اش خس خس می کنه،برای ما جنگیده،برا ما که الان داریم تو این مملکت با خیال راحت
زندگی می کنیم،با خیال راحت درس می خونیم،با خیال راحت پارک می ریم...
برا اینکه خیالمون راحت باشه جنگیده،برا من،برا دوستام،برا همه اما .. .
بابایی،ببخش.
ببخش که من اینقدر بدم .پسرتم ولی بویی از تو نبردم ، از
بابایی ،بیا شبا با هم به یاد رفقات گریه کنیم. بابایی
،اگه یه زمانی ابرمرد قصه جوونا،کسی که تو خواب می دیدنش و
الگوشون بود، امام بود ،شهید همت بود، باکری
بود و... امروز ما خوابفلان بازیگر و بهمان فوتبالیست رو می
بینمیم.بابایی ،با همه دوستات با هم جمع بشین،نذارین فراموش بشین.نرید
تو غار تنهایی خودتون و بقیه رو از نعمت وجودتون محروم بذارید.
نذارید بچه های ما نفهمن جنگ چی بوده،چرا روی مین می رفتن،چرا شهید می شدند
و...نذارید تصورشون از جنگ فلان بازی کامپیوتری بشه و نفهمند زندگیشون مدیون
شماهاست نه کماندوی بازی! بابایی حالت چطوره؟اگه از این به بعد اسپری
خواستی بگو خودم برات بیارم،اگه شبا بیدار بودم و خس خس سینه ات رو شنیدم، دراتاقم
رو باز میذارم تا با لالایی قشنگش بخوابم اما تو هم به من قول بده که دست
منوبگیری...
آخه من باید امتداد تو باشم
......
محمد حیدری ! 16 ساله ، دوم دبیرستان شهرستان قم
برنده برتر جشنواره " بهترین نامه به پدر جانبازم "
این دسته گل با یه دنیا عشق و محبت تقدیم به همه پدران
عزیز درپارسی بلاگ و تمومه دنیا....خصوصا پدر خودم که همه دنیای منه
وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود
از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود
وقتی تو آمدی همه نخلهای تو
از پیش آمدند به بزمی که آه بود
وقتی تو آمدی همه آسمان شنید
فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود
یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود
یک قبله در سکوت سجود اله بود
وقتی تو آمدی همه کودکان شهر
دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود
فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند
آری که سجدهگاه تو چون قبلهگاه بود
"سید جعفر علوی"
پیام های تبریک، روز پدر
???
میدونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟ روز مادر طلافروشی ها شلوغ میشه اما روز
پدر جوراب فروشی ها . . . میدونی شباهتشون چیه ؟ پول هر دو از جیب بابا میره
???
- دست های پر توانت ، همیشه بزرگ ترین حامی زندگی ام بوده . روزت مبارک.
???
- پدرم راه تمام زندگیست ، پدرم دلخوشی همیشگیست . روزت مبارک باباجون.
???
بابای من بهترین بابای دنیاست .اون گل سر سبد همه ی باباهاست.
???
- پدر جان ، باش و با بودنت باعث بودن من باش . روزت مبارک . از صمیم قلب دوستت
دارم . .
???
میلاد مظهر علم و عزت و عدالت و سخاوت و شجاعت، اسد الله الغالب، علی بن
ابیطالب،مبارک باد
???
- پدرم
به یمن لطف تو بختم بلند خواهد شد سرم به
خاک رهت ارجمند خواهد شد
لبی که زمزمه درد می کند شب و روز به یمن روی
تو پر نوشخند خواهد شد
روزت مبارک
آفتاب مهربانی ،سایه ی تو بر سر من ،ای که در پای تو پیچید ،ساقه ی نیلوفر من.
پدرم تو آفتاب زندگی ام هستی . آفتابی که امید وارم هیچگاه غروب نکند.
ولادت مولی الموحدین امیرالمومنین حیدر کرار شیر خدا مولود کعبه و فرا رسیدن روز
پدر را
ای تکیه گاه محکم من، ای پدر جان / ای ابر بارنده ی مهر و لطف و احسان
ای نام زیبایت همیشه اعتبارم / خدمت به تو در همه حال، هست افتخارم . . .
???
عشق را به گونه ای دیگر و به زبانی متفاوت از تو آموختم. دیواره ای آهنین که در
اندرون آن قلبی سرخ می تپد.
???
چه کسی میداند در پس این چهره مهربان خستگیت را. پدرم برای تمام تلاش
هایت،متشکرم
???
- بابا دوستت دارم و بابت تمام زحماتی که کشیدی دستانت را می بوسم و ممنونتم
.
پدر ای چراغ خونه! مرد دریا، مرد بارون
با تو زندگی یه باغه، بی تو سرده
مثل زندون
هر چی دارم از تو دارم ، تو بهار آرزوها هنوزم اگه نگیری، دستامو می افتم
از پا .
???
-نمک بر زخم من شیرین تر از خواب سحر گردد ، جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر
گردد .
???
-تبریک به کسی که نمی دانم از بزرگی اش بگویم یا مردانگی، سخاوت، سکوت، مهربانی
و… بسیار سخت است
پدرم روزت مبارک.
???
-پدر ، نام تو تکیه گاه من است . روز پدر رو خدمت شما پدر عزیزم تبریک عرض
میکنم .
???
به یاد تمام پدر هایی که امروز در بین ما نیستند اما خاطره
ی روز های حضورشان هرگز فراموش نخواهد شد و امروز خوب است که به یاد آن ها هم
باشیم:پدرم :خوب می دانی که همیشه تکیه گاهم بودی و در سایه ات با افتخار به آسمان
نگاه می کردم .و طنین صدای دلنشینت در تا ابد گوشم زنگ می زند.
درد و دلی با قرآن
قرآن! ای همیشه ترین کتاب! من از تو شرمنده ام!
با اینکه تو را از ابتدا برای حیات بخشیدن به دلهای مرده فرود آورده اند اما ما
از تو آواز مرگی ساخته ایم برای ترحیم مردگان.
شرمنده ام از تو که جز برای بدرقه مسافر از طاقچه عزلت بیرونت نیاوردیم!
ما مقام و منزلت تو را در حد یک فالگیر مقدس پایین آوردیم.
براستی اگر طالب راه نجات و استخاره صواب بودیم آیا کلام راهگشای تو کافی
نبود؟
چه شد که چشم ظاهر بین ما، حقیقت کلام تو را ندید و گوش ناشنوایمان کلام حقیقی
ات را نشنید؟
ای ناجی امت! ای قرآن!
برخی تو را از پیش و پس خواندند تا بر حافظه شان فخر فروشند!
عده ای تو را بر دانه برنجی نگاشتند تا چیره دستی و هنرنماییشان را به رخ
کشند.
یکی تو را با آب طلا قاب گرفته تا خانه اش را زینت بخشد!
آن دیگری تو را دستمایه هنرنمایی ساخته و از تو فرشی آراسته تا به قیمتی هر چه
گزافتر بفروشد!
اما آیا کسی برای درمان قلب نیم مرده اش، هیچ به شفاخانه تو سر زد؟
جه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای هنرنمایی و موزه سازی فرود آورده
است.
ما حتی تو را در مسلخ "تلاوت"، ذبح شرعی کرده ایم که تلاوت بدون"تدبر"
در معنا، معنا ندارد.
آن زمان که در محافل انس، برای خواندن یا استماع تو حضور می یافتیم، البته به
وجد می آمدیم اما نه از شگفتی معانی بلند تو که از طول نفسهای قاری و از شگردهای
موسیقیایی در قرائت نمایشی او.
اگر چه از این ظاهر می توان راهی به آن باطن گشود اما ما آن هدف والا را گم
کردیم و این وسیله را هدف انگاشتیم.
به حفظ آیات معرفت آموز تو روی آوردیم اما نه برای کسب معرفت و توفیق عمل، بلکه
برای رکوردگیری در یک فستیوال تمام عیار، که ملاک امتیاز دهی آن، خواندن شمارگان
صفحات بود، گاه به شیوه معکوس، گاه از پیش و پس و گاه از بالا به پایین و
همینطور.
کریمه "والسابقون السابقون" تو را شنیدیم و تو را بازیچه مسابقات
هوس کردیم.
از آیات روشنگر تو، پرتویی بر نگرفتیم و در عوض به مدد تو، شغل تازه ای یافتیم،
دکانی برای درآمدزایی بیشتر.
قرآن! ای روشنای هر تاریکی!
ما گمشدگان وادی جهالت، راه را گم کرده ایم، و اکنون به دستگیری تو
محتاجیم بیش از همه وقت.
ما را از این خواب غفلت بیدار کن! بیدار!